Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English
Persian
floating cargo
باری که دردریا است
floating cargo
باری که باکشتی حمل میشود
Other Matches
cargo
بارکشتی
cargo
محموله دریایی بار
cargo
بار
cargo
کالا
cargo
محموله کشتی
cargo
محموله
cargo manifest
افهارنامه شرح محموله کشتی
cargo liner
کشتی باری
cargo insurance
بیمه محمولات
cargo insurance
بیمه بار
deck cargo
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
cargo insurance
بیمه محموله
cargo hook
قلاب بار
cargo documentation
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
deck cargo
بار روی عرشه
cargo documentation
ثبت محمولات کشتی
cargo whip
طناب بوم اسکله
cargo liner
مسافری
cargo liners
خط کشتیرانی مخصوص بار
cargo master
هواپیمای کارگوماستر
cargo master
نوعی هواپیمای باری
cargo net
تور بارگیری
cargo plan
طرح بارگیری ناو
cargo port
دریچه بارگیری ناو
cargo manifest
فهرست بار
cargo sling
طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
cargo transport
هواپیمای ترابری
cargo transporter
کانکس
cargo transporter
جعبه حمل بار درهواپیما یا ناو سکوی حمل بار
cargo ship
کشتی باری
flatted cargo
بار تخت
loose cargo
بار روباز
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
labeled cargo
کالای ویژه
jettison of cargo
محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
inbound cargo
کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
general cargo
بار متفرقه
general cargo
کالای معمولی
general cargo
بار عمومی
frustrated cargo
کالای متروکه
frustrated cargo
کالای سرگردان
loose cargo
بار باز
outbound cargo
بار خارج از کشور
inbound cargo
کالای تخلیه نشده
flatted cargo
بار هموار و صاف
cargo reception
قبولمحمولهبار
cargo hold
نگهداریمحمولهبار
cargo dispatch
توزیعمحمولهبار
vehicle cargo
بار تریلی دار
vehicle cargo
بار چرخدار
unitized cargo
تک محموله
return cargo
محموله برگشت
outbound cargo
بارخروجی
loose cargo
باربسته بندی نشده
cargo delivery
تحویل بار
air cargo
بارهای محمول هوایی
accompanying cargo
بار همراه
bulk cargo
بار یک پارچه
bulk cargo
بار قوال
air cargo
بارهوایی
bulk cargo
بارحجیم بار عمده
bulk cargo
محموله حجیم
bulk cargo
کالای فله بار فله
bulk cargo
کالای بسته بندی نشده
bulk cargo
بار فله
cargo compartment
دهلیز بار
cargo compartment
اطاق بار
cargo checking
بازرسی کردن محمولات
cargo checking
بازرسی بار
cargo boat
کشتی بارکش
cargo boat
کشتی باری
floating
عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
floating
غوطه ور
floating
علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
floating
نوک پرواز کننده
floating
عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
floating
پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
floating
UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
floating
صاف کردن
floating
شناوری
floating
متحرک برروی اب
floating
مواج
floating
فاقدوسیله اتصال
floating
جابجا شده
floating
متغیر
floating
متحرک
floating
سیال مواج
floating
اضافی
floating
لیسه کردن
floating
عمل ریاضی روی عدد اعشاری
floating
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
floating
شناور
floating
نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
floating
غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
allowable cargo load
فرفیت بار مجاز هواپیما
allowable cargo load
بار مجاز
allowable cargo load
حداکثربار مجاز
cargo tie down point
محل مهار بار روی وسیله محل بستن محمولات
cargo outturn message
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
attack cargo ship
ناوحمل و نقل مخصوص تک
general cargo rates
نرخهای حمل کالاهای متفرقه
general cargo rate
نرخ محل بار متفرقه
break bulk cargo
محمولات تفکیک شده
break bulk cargo
محموله بسته بندی شده
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
attack cargo ship
ناو باربری تهاجمی
cargo handling at port
جابجایی کالا در بندر
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
floating screed
شمشه گچی
floating ribs
دندههای ازاد
floating reticle
تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
floating tool
ابزار متحرک
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating trade
تجارت دریایی
floating reamer
برقو یا جدار تراش متحرک
floating rates
نرخهای بارهای دریایی
floating reticle
عدسی مواج
floating rib (2)
دندهآزادجناقسینه
floating sleeve
آستینبلندآزاد
floating population
جمعیتشناور
floating head
تیغهمسطح
floating voter
فردیکهبههیچحزبسیاسیمتکینیست
floating point
ممیز شناور
[ریاضی]
floating roof
سقفشناور
to stay floating
معلق ماندن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
floating reserve
احتیاط سیال
floating policy
بیمه نامه متغیر
floating aquatics
ابزیان شناور
floating dock
حوض شناور
floating drydock
حوضچه شناور خشک
floating fender
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
floating fundation
پی شناور
floating grid
شبکه شناور
floating gyro
ژایرو شناور
floating harbour
لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
floating island
جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
floating kidney
کلیه متحرک
floating dock
حوضچه شناور تعمیر کشتی
floating debt
بدهی متغیر
floating crane
جرثقیل متحرک
floating audress
نشانی شناور
floating axle
محور نوسان
floating base
پایگاه شناور دریایی
floating battery
باتری ذخیره
floating bearing
یاطاقان نوسان دار
floating bridge
پل شناور
floating bridge
پل متحرک موقتی
floating capital
سرمایه متحرک
floating charactep
دخشه شناور
floating light
کشتی فانوس دار
floating light
انبان شناورچراغ دار
floating lines
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating base
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating point
ممیز شناور
floating point
با ممیز شناور
floating mine
مین سطحی
floating mine
مین شناور
floating mastic
ملاط قیری
floating mark
نقاط مواج عکس هوایی
floating lines
خطوط مواج عکس هوایی
floating mark
نقاط ایستگاه برجسته بینی
crossover cargo deck line
خطعرضیباراندازعرشه
floating pontoon bridge
پل پونتون
floating-roof tank
مخزنسقفشناور
floating point operation
عملیات ممیز شناور
floating point representation
نمایش با ممیز شناور
floating point operation
عملکردبا ممیز شناور
floating rate of exchange
نرخ شناور ارز
floating point number
اعداد ممیز شناور
[ریاضی]
floating point number
عدد با ممیز شناور
floating point notation
نشان گذاری با ممیز شناور
free floating anxiety
اضطراب فراگیر
floating exchange rate
نرخ متغیرارز
floating exchange rate
نرخ شناور ارز
floating tool holder
ابزارگیر متحرک
floating point rutine
روال ممیز شناور
floating point arithmetic
حساب ممیز شناور
floating point calculation
محاسبات اعداد نمایی یا علمی
floating point constant
ثابت ممیز شناور
floating point basic
نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com