English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (8 milliseconds)
English Persian
floating voter فردیکهبههیچحزبسیاسیمتکینیست
Other Matches
voter رای دهنده
voter کسی که رای میدهد
voter عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
swing voter فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
floating نوک پرواز کننده
floating عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
floating پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
floating UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
floating عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
floating عمل ریاضی روی عدد اعشاری
floating غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
floating شناور
floating محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
floating نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
floating علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
floating غوطه ور
floating شناوری
floating متحرک برروی اب
floating مواج
floating فاقدوسیله اتصال
floating جابجا شده
floating متغیر
floating متحرک
floating سیال مواج
floating اضافی
floating لیسه کردن
floating صاف کردن
floating policy بیمه نامه متغیر
floating rates نرخهای بارهای دریایی
floating reamer برقو یا جدار تراش متحرک
floating reserve احتیاط سیال
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating point ممیز شناور
floating point با ممیز شناور
floating mine مین سطحی
floating mine مین شناور
floating mastic ملاط قیری
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mark نقاط مواج عکس هوایی
floating lines خطوط مواج عکس هوایی
floating reticle عدسی مواج
floating reticle تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
floating ribs دندههای ازاد
to stay floating معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
floating point ممیز شناور [ریاضی]
floating population جمعیتشناور
floating sleeve آستینبلندآزاد
floating roof سقفشناور
floating rib (2) دندهآزادجناقسینه
floating head تیغهمسطح
floating trade تجارت دریایی
floating tool ابزار متحرک
floating screed شمشه گچی
floating aquatics ابزیان شناور
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating drydock حوضچه شناور خشک
floating dock حوض شناور
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
floating debt بدهی متغیر
floating crane جرثقیل متحرک
floating charactep دخشه شناور
floating cargo باری که باکشتی حمل میشود
floating cargo باری که دردریا است
floating capital سرمایه متحرک
floating bridge پل متحرک موقتی
floating bridge پل شناور
floating bearing یاطاقان نوسان دار
floating battery باتری ذخیره
floating base پایگاه شناور دریایی
floating axle محور نوسان
floating audress نشانی شناور
floating fender زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating harbour لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
floating island جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
floating kidney کلیه متحرک
floating light کشتی فانوس دار
floating grid شبکه شناور
floating fundation پی شناور
floating light انبان شناورچراغ دار
floating gyro ژایرو شناور
floating point arithmetic حساب ممیز شناور
floating-roof tank مخزنسقفشناور
floating exchange rate نرخ شناور ارز
floating point number اعداد ممیز شناور [ریاضی]
floating point basic نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
floating point calculation محاسبات اعداد نمایی یا علمی
floating rate of exchange نرخ شناور ارز
floating exchange rate نرخ متغیرارز
floating point rutine روال ممیز شناور
floating point representation نمایش با ممیز شناور
floating point operation عملکردبا ممیز شناور
floating point operation عملیات ممیز شناور
floating point number عدد با ممیز شناور
floating point notation نشان گذاری با ممیز شناور
floating tool holder ابزارگیر متحرک
floating point constant ثابت ممیز شناور
free floating anxiety اضطراب فراگیر
floating pontoon bridge پل پونتون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com