Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
flying bridge
پل موقتی
flying bridge
پل شناور
flying bridge
پل هوایی
Other Matches
flying
پرواز
flying
پرواز کننده
flying
پردار سریع السیر
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
over-flying
محوطهپروازمجاز
flying dutchman
قایق بادبان دار 3 نفره
flying cadet
دانشجوی هوایی
flying camp
اردوی سبک وسیار
flying coke
دوده
flying colors
موفقیت قطعی
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
flying dust
گرد
flying dutchman
شبح کشتی
flying dutchman
ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
flying doctor
پزشکسیار
flying colors
توفیق کامل
flying squads
گروه تندکنش
flying squads
گروه تندواکنش
flying squads
گروه ضربت
flying squad
گروه تندکنش
flying squad
گروه تندواکنش
flying squad
گروه ضربت
with flying colours
فیروزی وافتخار
with flying colours
با
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
high flying
بلند خیال
flying ambulance
گردونه تندروبرای بردن زخم خوردگان جنگ
flying boat
هواپیمای ابی
flying field
میدان فرودگاه
flying fox
خفاش میوه خوار
flying ground
میدان پرواز
flying shore
تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
flying shot
تیر سر پرواز
flying speed
سرعت پرواز
flying spot
لکه نورتند رو
flying start
شروع مسابقه اتومبیلرانی
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flying wedge
نوعی مانور تهاجمی قدیمی
ski flying
پرش بااسکی
high flying
بلند پرواز
high flying
یاوه اندیش
high flying
خیال پرور
night flying
شب پرواز کن
night flying
در شب
flying officer
ستوان یکم هوایی
flying officer
افسر پرواز
flying ground
پروازگاه
flying gurnard
نوعی ماهی بالدار
flying head
نوک تند رو
flying head
نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
flying jib
بادبان سه گوش کوچک
flying lemur
نوعی پستاندار شب خیز
flying levels
خط تراز نقشه برداری
flying levels
افق تراز متحرک
flying lines
لولههای متحرک
flying machine
هواپیما
flying machine
بارفیکس متحرک
flying mare
فن کمر
flying mouse
موش خرمای پرداراسترالیایی
flying officer
افسر خلبان
night flying
پرواز
flying saucer
بشقاب پرنده
flying facade
[ساخت نیمه چوبی کاذب]
ban from flying
قدغن پرواز
[برای منطقه ای]
a ban from flying in the EU
قدغن پرواز در
[منطقه]
اتحادیه اروپا
flying saucers
بشقاب پرنده
to ban from flying
قدغن کردن پرواز
flying fishes
ماهی پردار
flying fishes
صورت فلکی ماهی پرنده
flying fish
ماهی پردار
flying fish
صورت فلکی ماهی پرنده
high-flying
بلند پرواز
flying buttresses
طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying buttress
طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying buttress
شمع پشت بند
with flying colors
<idiom>
تمامی موفقیتها
flying picket
کسیکهافرادرادرمکانهایدیگررادعوتبهاعتصابکند
To come off with flying colors.
روسفید شدن
flying visit
ملاقاتوزیارتکوتاهمدت
flying high
<idiom>
خیلی شادوشنگول
flying ban
[in an area]
قدغن پرواز
[برای منطقه ای]
distinguished flying cross
نشان صلیب پرواز
distinguished flying cross
نشان ممتاز پرواز
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
flying spot scanner
پوینده لکهای تند رو
to impose
[place]
a flying ban
قدغن کردن پرواز
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
bridge
compassplatform : syn
bridge
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge
برامدگی بینی
bridge
اتصال دادن
bridge
پل زدن
bridge
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge
وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge
پل فرماندهی
bridge
پل فرماندهی کشتی
bridge
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge
پل ساختن
bridge
پل
bridge
بازی ورق
bridge
جسر
natural bridge
پل طبیعی
navigating bridge
پل ناوبری
movable bridge
پل متحرک
ribbon bridge
پل تاشونده
ribbon bridge
پل کرکرهای
rise of a bridge
خیز طاق پل
movable bridge
پل بازشو
movable bridge
پلی که میشودجابجا نمود
measuring bridge
پل اندازه گیری
maxwell m l bridge
پل ماکسول
maxwell bridge
پل اندازه گیری ماکسول
magnetic bridge
پل رلوکتانس
slab bridge
پل دالو
operating bridge
پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
truss bridge
پل دارای اسکلت اهنی
road bridge
پل راه
railway bridge
پل راه اهن
railroad bridge
پل راه اهن
road bridge
راه پل
pontoon bridge
پل موقت
road bridge
پل خیابان
pontoon bridge
پل شناور قایقی
oxygen bridge
پل اکسیژنی
salt bridge
پل نمک
signal bridge
پل مخابره ناو
signal bridge
پل مخابرات ناو
operating bridge
پل کارگاهی
skew bridge
پل کج
magnetic bridge
پل مغناطیسی
treble bridge
پلصدایزیر
trestle bridge
پل پایه خرپایی
the span of a bridge
چشمه یا دهانه پل
the pier of a bridge
پایه پل
the instability of a bridge
نا استواری پل
that bridge has openings
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
swing bridge
پل نوسان دار
swing bridge
پل گردان
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
treadway bridge
پل عبور موقتی پیاده
treadway bridge
پل دوخطه
wheatstone bridge
مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
weigh bridge
قپان تخت قنطار کش
bridge loan
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
weatstone bridge
پل ویتستن
truss bridge
پل اسکلت فلزی
truss bridge
پل خرپایی
truss bridge
پل با تیر مشبک
spar bridge
پل ساخته شده ازگرده چوب
spar bridge
پل الواری
beam bridge
پلمیلهای
bridge assembly
برآمدگیسیمها
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
compass bridge
قطبنمایعرشهکشتی
lift bridge
پلبالارو
portal bridge
پلدروازهای
through arch bridge
پلکمانسراسری
transporter bridge
پلانتقال
bass bridge
پایهباس
arch bridge
پلقوسدار
slab bridge
پل تاوه
bridge finance
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
water under the bridge
<idiom>
همه چیز عوض شده
lattic-bridge
پل نرده ای
lattic-bridge
تیر حمال مشبک
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
bridge of nose
برآمدگیبینی
wien bridge
پل وین
loading bridge
پل بارگیری
draw bridge
پل کششی
cantilever bridge
پل قپانی
cantilever bridge
پل معلق
canal bridge
پل کیالی
canal bridge
پل کانال
bridge shoe
زیره پل
bridge shoe
پاشنه
bridge shoe
پاشنه پل
bridge seat
پاشنه پل
bridge seat
تکیه گاه
bridge rectifier
یکسوکننده بریج
bridge rectifier
یکسو کننده پلوار
cantilever bridge
ستون پل
cantilever bridge
پایه پل
deck of a bridge
کف پل
deck of a bridge
صفحه پل
decade bridge
پل دهگانه
conductivity bridge
پل برق رسانایی
clapper bridge
پل سنگی
chain bridge
پل معلق
chain bridge
پل زنجیری
capacitance bridge
نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
cantilever bridge
پل کنسول
cantilever bridge
پل طرهای
cantilever bridge
پل بازودار
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
bridge pier
پایه پل
bridge escape
فرار از پل
bascule bridge
پل قپانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com