Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
foam branch pipe
لوله کف ساز
Other Matches
branch pipe
پنجه اگزوز
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
branch supply pipe
منبعشاخهای
foam
حبابهای ریز
foam
جوش وخروش
foam
کف اتش نشانی
foam
کف بدهان اوردن
foam
کف کردن
foam
پف
foam
جوش
foam
جوشیدن
foam
کف
foam
اسفنج
foam gun
توپاسفنجی
foam unit
کف ساز
foam sprinkler
کف پاش
foam rubber
لاستیک متخلخل
foam cushion
کوسناسفنجی
foam insulation
عایقاسفنجی
foam rubber
اسفنج لاستیکی
foam pad
فلوتها
sea foam
کف دریا
foam rubber
ابر حمام ابرلاستیکی
sea foam
کف آب دریا
ocean foam
کف آب دریا
beach foam
کف آب دریا
sea foam
کف آب
[کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
ocean foam
کف آب
[کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
beach foam
کف آب
[کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
sea foam
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
ocean foam
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
beach foam
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
foam at the mouth
<idiom>
خیلی عصبانی شدن
foam sprinkler system
شبکه کف پاشی
foam inlet tube
لوله ورودی کف
foam-rubber insulation
عایقاسفنجیلاستیکی
foam type fire extinguisher
دستگاه خاموش کننده اتش ازنوع کفی
branch
شعبه
branch
رشته
branch
شاخه
[دانشی]
branch
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch
دایره قسمت
branch
رسته
branch
جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch
مشتق شدن
branch
شاخه
branch
[تیرک گوتیک در طاق]
branch
شاخ
Y-branch
انشعابفرعی
branch
فرع
branch
شعبه رشته
branch
بخش
branch
شاخه دراوردن
branch
شاخه شاخه شدن
branch
انشعاب
branch
منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch
شعبه زدن
branch
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch
جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
branch
رشته
[دانشی]
no branch
شغل بدون رسته
branch
خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch
جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch
کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch
تقسیم
branch
رشته ساقه
branch
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
To cut off a branch .
شاخه ای را قطع کردن
condeitional branch
انشعاب شرطی
connecting branch
اتصال یا پیوستگی
What is your branch of study?
رشته تحصیلیتان چیست ؟
service branch
انشعاب
eco-branch
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
conditional branch
انشعاب شرطی
case branch
انشعاب شرطی
branch switch
کلید
branch office
دفتر شعبه
branch office
شعبه
branch of a company
شعبه شرکت
descending branch
شاخه نزولی مسیر گلوله
fruit branch
شاخهمیوه
executive branch
officer line : syn
executive branch
فرماندهی
branch duct
مجرایشاخهای
every branch of knowledge
هرشاخه ازعلوم
duty branch
رسته
root and branch
ازریشه
root and branch
اساسا
root and branch
کاملا
duty branch
رسته خدمتی
branch clip
گوشیپزشکی
grid branch
مدار شبکه
double branch
چهارراهه
Special Branch
سازمانپلیسبریتانیا
unconditional branch
انشعاب غیر شرطی
olive branch
اولاد
branch cutoff
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
branch circuit
مدار انشعابی
branch lines
شاخه
branch line
خط فرعی
artillery branch
رسته توپخانه
basic branch
رسته اولیه
air branch
قسمت هوایی رسته هوایی
air branch
قسمت امور هوایی
branch lines
خط فرعی
branch line
شاخه
olive branch
شاخ زیتون
branch cutout
فیوز انشعاب
branch extension
اتصال موازی فرعی
branch address
نشانی انشعاب
branch depot
امادگاه رستهای
branch cutter
شاخه بر
branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای
branch instruction
دستورالعمل انشعاب
branch head
دهانه ابگیر نهر درجه یک
branch extension
اتصال شنت
branch cutter
اهن دهره
private branch exchange
مبادله انشعاب خصوصی
branch immaterial position
شغل همه رستهای
branch qualified officer
افسر متخصص رستهای
branch material position
شغل سازمانی
to lop off a branch
[from a tree]
شاخه ای را
[از درختی]
بریدن
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
branch material curriculum
برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
lower branch of meridian
نصف النهار زیرین
branch control structure
ساختار کنترل انشعاب
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
to hold out the olive branch
<idiom>
[پیشنهاد آشتی کردن]
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
Remove something root and branch.
چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
upper branch of meridian
نصف النهار برین
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
pipe
با صدای تیز و زیر حرف زدن
pipe
لوله کشی کردن
pipe
ل وله
pipe
لوله
pipe down
بوسیله شیپور یا نای
pipe
پیپ
pipe
نی
pipe
نای فلوت
pipe
نی زنی
pipe
چپق
pipe down
راحت باش دادن ساکت شدن
pipe down
حرف نزدن
pipe
لوله حمل موادنفتی
pipe down
خاموشی
pipe down
سوت خاموشی ناو
pipe
ساقه توخالی گیاه نی زدن
to pipe up
زدن یا خواندن اغاز کردن
pipe
نشانهای
down pipe
ناودان
pipe up
شروع به نی زدن کردن
pipe up
<idiom>
بلندتر صحبت کردن
pipe
صفیرزدن
pipe up
به سخن پرداختن
pipe down !
<idiom>
ساکت باش!
pipe B
لولهب
pipe A
لولهA
pipe
معمولا
pipe
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe
میله
pipe
فلوت زدن
rainwater pipe
ناودان
socket pipe
لوله مفصلی
steel pipe
لوله فولادی
stoneware pipe
لوله سرامیکی
stoneware pipe
لوله سفالینه
supply pipe
لوله ابرسانی
suction pipe
لوله مکش
sewer pipe
لوله فاضلاب
suction pipe
لوله مکنده
reed of a pipe
زبانه نی
split pipe
نیم لوله
return pipe
لوله برگشت
quail pipe
تیپچه
quail pipe
تیپچه بلدرچین
reed pipe
لوله یا نای الات موسیقی بادی
screen pipe
لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
soil pipe
لوله فاضل اب مستراح
split pipe
ناو
pression pipe
لوله فشاری
pipe wrench
اچار لوله
reducing pipe
لوله احیاء کننده
pipe wrench
لوله گیر
tail pipe
لوله اگزوز
discharge pipe
لولهتخلیه
drill pipe
لوله حفرکن
drone pipe
نیزنبوری
front pipe
لولهجلو
perforated pipe
لولهسوراخدار
pipe coupling
جفتسازلوله
pipe diffusers
لولهمنتشرکننده
pipe end
تهلوله
pipe rack
چنگکپیپ
pipe section
قسمتلوله
pipe threader
ریسمانمیله
pipe tools
وسایلپیپ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com