Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
fore and aft center line
خط مرکزی سراسری
Other Matches
center line
اسه
center line
خط محور
center line
خط مرکز
center line
خط میانی زمین
center line
خط وسط زمین
center line
خط صفر
center line
مرکزدوران
vertical center line illusion
خطای خط قائم مرکزی
center to center method
روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
to the fore
هویدا
to the fore
فراهم
to the fore
فی المجلس
at the fore
<adv.>
جلو
fore
<adv.>
در جلو
at the fore
<adv.>
در جلو
fore
<adv.>
در پیش
fore
<adv.>
در مقابل
at the fore
<adv.>
در پیش
at the fore
<adv.>
در مقابل
to come to the fore
قسمت مهم درکاری داشتن
to come to the fore
جلوامدن
fore
جلوی قایق
to the fore
موجود
fore
:پیش
fore
پیشین
fore
جلوی درجلو
fore
قبلی
fore
: پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
fore
فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
fore
[جایگاه مخصوص روحانیون و سرایندگان در کلیسا]
fore and after
کشتی شراعی که دو یا چند دگل دارد
at the fore
در جلوی کشتی
to the fore
معلوم
fore
<adv.>
جلو
fore blow
پیش دمیدن
fore edge
لبهجلوییکتاب
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
fore castle
قسمت سینه ناو
fore and aftring
مجموع بادبانهای کشتی
fore cabin
اطاق جلو کشتی
fore and aft
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
fore and aft
امتداد سینه تا پاشنه ناو
fore-topmast
بالاتریننقطهدکل
fore arm
ساعد
fore front
نمای اصلی
fore arm
ارش
fore guy
martingale
fore foot
کیل ناو در پاشنه
fore brain
پیش مخ
fore exercise
تمرین مقدماتی
upper fore topsail
قسمتبالاییبزرگبادبانچهارگوش
fore and aft cap
کلاه دو طرف لبه دار
critcal fore pressure
فشار حد خلاء بحرانی
lower fore topsail
بالاترینقسمتبادبانچهارگوش
fore end aft
درطول قایق
fore-royal mast
دکلاصلیکشتی
fore royal sail
بالاترینقسمتبادبان
upper fore topgallant sail
قسمتبالاییبادبانچهارگوش
lower fore topgallant sail
بادبانتحتانیجلویدکلکشتی
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
تماس خطوط
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
center
درمرکز قرارگرفتن
center
تمرکز یافتن
off center
خارج از مرکز
center
وسط ونقطه مرکزی
center
مرکز
center
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center
نقط ه میانی چیزی
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center
نقطه گره
center
متمرکز نقطه اتکاء
center
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
off-center
<idiom>
عجیب وغریب
center
متمرکز کردن
center
مجمع
center
گروه مرکزی
center
کیان
center
میان
center
سانتر
center
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
control center
مرکز کنترل عملیات
dead center
مرکز سکون و بی حرکتی
dead center
نقطه مرگ
convalescent center
بیمارستان ثابت منطقهای
communication center
مرکز مخابرات
burst center
مرکز گلوله
burst center
مرکز ترکش
convalescent center
یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
whole blood center
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
brain center
مرکز مغزی
computing center
مرکز محاسبات
communication center
مرکزارتباطات
community center
ساختمان محل انجمن
community center
مرکزاجتماع
computer center
مرکز کامپیوتر
wheel center
مرکز چرخ
cost center
مرکز هزینه زا
dead center
<idiom>
کاملا وسط
The city center .
میدان ( مرکز ) شهر
She is the center of attraction .
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
data center
مرکز داده
data center
مرکز داده ها
battery center
مرکز اتشبار
vasoconstrictor center
مرکز انقباض عروق
before bottom center
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
before top center
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
control center
مرکزکنترل
cost center
تمرکز هزینه
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
center web
مرکز چرخ
center of resistance
مرکز مقاومت
center of pressure
مرکز فشار
center of mass
مرکز جرم
center of mass
مرکز حجم هدف
center of mass
مرکز هیولای هدف
center of mass
مرکز هدف
center of lift
مرکز برا
center of impact
مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
center of gyration
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
center of gravity
مرکزگرایی
center of gravity
گرانیگاه
center of symmerty
مرکز تقارن
symmerty center
مرکز تقارن
center of thrust
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
center web
هسته
center stripe
خط میانی زمین
center strop
نوار پهن تور تنیس
center strap
نوار پهن تور تنیس
center spuare
زاویه تمرکز
center spot
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
center sleeve
مرغک ماشین تراش
center sleeve
مرکز مجوف
center wing
بال میانی
center section
بال میانی
center punch
مرکز منگنه
center punch
سنبه نشان
center piece
میانه
center piece
قسمت میانی اسباب روی میز
center of gravity
مرکز ثقل
center of distribution
مرکز پخش
center punch
مرکز سوراخ
center forward
سانترفوروارد
center fire
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
center drill
مته متمرکز
center drill
مته مرکز
center distance
فاصله ازمرکز
center distance
فاصله مرکزی
center circle
دایره میانی
center circle
دایره وسط زمین
center board
ته قایق بادبانی
center bit
مته سه نبش
center base
میدان مرکزی
center back
بازیگر میانی خط عقب
center forward
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward
بازیگر نوک حمله
center gage
مرکز سنج
center of dispersion
مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center of dispersion
مرکز پراکندگی
center of burst
مرکزاصابت گلوله
center of burst
مرکز ترکش گلوله
center of buoyancy
مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center of buoyancy
مرکز تعادل شناوری
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
center mark
مرکز سوراخ
center lathe
ماشین تراش متمرکز
center land
خط میانی
center ice
قسمت بی طرف زمین
center grinding
دستگاه سنگ متمرکز
center grinding
سنگ چاقو تیزکنی
center gravity
گرانیگاه
center back
بک میانی
training center
مرکز اموزش
school center
مرکز اموزش
information center
مرکز اطلاعات
active center
مرکز فعال
information center
مرکز جمع اوری اطلاعات
aerodynamic center
مرکز ایرودینامیکی
after bottom center
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
after top center
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
three center bonding
پیوند سه مرکزی
switching center
مرکز راه گزینی
education center
مرکز اموزش
respiratory center
مرکز تنفسی
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
reserve center
مرکز احتیاط
shopping center
مرکز فروش
shopping center
بازار
filter center
مرکزتوزیع اطلاعات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com