English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
foreign aid program برنامه کمک خارجی
Other Matches
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. وزارت امور خارجه
foreign توقیف اموال مدیون غایب
foreign بیگانه
foreign خارجی
foreign بیرونی ناجور
foreign نامناسب
foreign خارجه
foreign توقیف اموال مدیون خارجی
foreign affairs اموربیگانگان
foreign bill برات خارجی
foreign bill برات ارزی
foreign bill حواله ارز خارجی
foreign attachment توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
She has a foreign appearance. ظاهرش خارجی بنظر می آید
foreign aid کمک خارجی
foreign affairs امورخارجه
What foreign language do you know? کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
foreign body آنچهتصادفادرسرجایخودنباشد
the foreign office وزارت خارجه
foreign market بازار خارج
foreign judgment رای دادگاه خارجی
foreign bill برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
foreign currencies اسعار
foreign minister وزیر امور خارجه
foreign particle جسم خارجی
foreign policy سیاست خارجی
foreign policy خط مشی عمل خارجی
foreign reserves ذخائر خارجی
foreign subjects اتباع بیگانه
foreign trade بازرگانی خارجی
foreign trade تجارت خارجی
foreign loan وام خارجی
foreign law حقوق خارجی
foreign currencies پولهای خارجی
foreign currency ارز
foreign currency پول کشور خارجی
foreign currency ارز خارجی
foreign deposit سپرده خارجی
foreign excess تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
foreign investment سرمایه گذاری خارجی
foreign judgment حکم دادگاه خارجی
foreign volunteer آدم اجیر پولکی
foreign value system نظام ارزشی بیگانه
foreign exchange ارز
Foreign Office وزارت امور خارجه
foreign nationals اتباع خارجه
foreign national تبعه خارجی
foreign national ملیت خارجی
foreign exchange مبادله خارجی
foreign volunteer [سرباز] مزدور
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
foreign exchange پول کشور خارجی
foreign exchange ارز خارجی
foreign exchange پول خارجی
foreign exchange تعویض خارجی
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
foreign exchange rate نرخ ارز
inflow of foreign funds ورود وجوه خارجی
foreign exchange transactions معاملات ارزی
ministry of foreign affairs وزارت امور خارجه
foreign letter paper کاغذ چاپاری نازک
net foreign investment خالص سرمایه گذاری خارجی
minister for foreign affairs وزیر امور خارجه
minister of foreign affairs وزیر امور خارجه
foreign exchange market بازار ارز
Foreign residents in tehran. خارجیان مقیم تهران
What foreign language do you speak ? با کدام زبان خارجی آشناهستید ؟
foreign exchange transaction معاملات ارزی
inflow of foreign funds ورودسرمایههای خارجی
foreign trade multiplier ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
rationing of foreign exchange جیره بندی ارز خارجی
committe of foreign exchange کمیسیون ارز
balance of foreign trade تراز تجارت خارجی
foreign exchange control نظارت بر ارز
secretary of state for foreign affairs وزیرخارجه
secretary of state for foreign affairs وزیر امور خارجه
To perfect oneself in a foreign language . معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
program برنامه دارکردن
program برنامه تهیه کردن
program دستور کار
program روش کار پروگرام
program نقشه
program نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program برنامه دستور
program برنامه نوشتن
program مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
program برنامه
program مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
program برنامه ریزی کردن
program id شناسنامه برنامه
program دستور
program برنامه دادن برنامه ریختن
program specification خصیصه برنامه
program segment قطعه برنامه
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
program debugging اشکال زدایی برنامه
program section بخش تهیه برنامه ها
program interrupt قطع برنامه
program control کنترل برنامه
program flow روند برنامه
program flowchart روند نمای برنامه
program flowchart نمودارگردش کار برنامه
program flowchart نمودارگردشی برنامه
program generator برنامه زا
program generator مولد برنامه
program generator تولیدکننده برنامه
program generator برنامه ساز
program interrupt وقفه برنامه
program flow گردش برنامه
program file فایل برنامه
program coding کدگذاری برنامه
program checkout وارسی برنامه
program correctness تصحیح برنامه
program cost هزینه برنامه
program cost مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
program counter شمارنده برنامه
program documentation مستند سازی برنامه
program execution اجرای برنامه
program language زبان برنامه نویسی
program chaining اتصال برنامه
program language زبان برنامه
program of targets برنامه هدفها
program of targets برنامه اماجها
program overlay جایگذاشت برنامه
program package بسته برنامه
program priority اولویت برنامه
program product محصول برنامه
program product فراورده برنامه
program proving اثبات برنامه
program relocation جابجایی برنامه
program run رانش برنامه
program of instruction برنامه تدریس
program of instruction برنامه اموزش
program library کتابخانه برنامه ها
program library کتابخانه برنامه
program listing سیاهه برنامه
program listing لیست برنامه
program maintenance نگهداشت برنامه
program maintenance نگهداری برنامه
program manager مدیر برنامه ها
program manager بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند
program module واحد برنامه
program music موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
program schema الگوی برنامه
program section بخش برنامه ها
troop program برنامه تامین عدههای نظامی
troop program برنامه تشکیل یکانها
transient program برنامه گذرا
training program برنامه اموزش
test program برنامه ازماینده
target program برنامه هدف
target program برنامه مقصود
systems program برنامه سیستم
system program برنامه سیستم
support program برنامه پشتیبانی
supervisory program برنامه نافر
stored program برنامه انباشته
tutorial program برنامه خوداموز
utilitu program برنامه کمکی
utility program برنامه سودمند
program line فرش های همگون [اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
auxiliary program برنامه کمک [رایانه شناسی ]
program selector انتخابگربرنامه
wordprocessing program برنامه واژه پردازی
weight program تمرین وزنه برداری
vhsic program Circuit Integration HighSpeed Very program برنامه مدار مجتمع بسیارسریع
user program برنامه استفاده کننده
user program برنامه کاربر
utility program برنامه کاربردی
utility program برنامه مفید
stored program بابرنامه انباشته
star program بدون خطا اجرا شود
reentrable program برنامه قابل بازگذشت
proprietary program برنامه اختصاصی
program verification عمل اثبات صحت کار یک برنامه داده شده
program text متن برنامه
program testing تست برنامه
program testing ازمایش برنامه
program switch گزینه برنامه
program structure ساخت برنامه
stored program برنامه ذخیره شده
program storage انباره برنامه
program stop توقف برنامه
program step گام برنامه
program stack پشته برنامه
reentrant program برنامه بازگذشتی
relocatable program برنامه جابجاپذیر
star program برنامه کامل
spreadsheet program برنامه صفحه گسترده
source program برنامه مبداء
source program برنامه منبع
service program برنامه خدماتی
security program برنامه حفافتی
scatter program نمودار پراکنده
reusable program برنامه قابل استفاده مجدد
resident program برنامه مقیم
report program برنامه گزارش
program specification مشخصه برنامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com