Dictiornary-Farsi | forging press | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 194 (10 milliseconds)

English	Persian
forging press	پرس چکش کاری


Search result with all words

drop forging press	پرس اهنگری حدیدهای
Other Matches

forging	جعل
forging	چکش کاری
forging	قطعه اهنگری کوره کاری
forging	جعل سند جعل
forging	برسندان کوبیدن
forging	اهنگری
forging	تقلب
forging signatures	امضا سازی
drop forging	اهنگری سقوطی
forging crack	اهنگری شکافی
forging burst	اهنگری انفجاری
forging grade steel	فولاد اهنگری
open die forging	اهنگری حدیده ازاد
hot forging die	حدیده اهنگری گرم
cold pressed forging	اهنگری فشاری سرد
press	فشار
press	قفسه
to press up	سوی بالافشار دادن
in the press	تحت طبع
press up	از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press-up	از حالت زاویه به بالانس کشیدن
in the press	زیر چاپ
press	فشار دادن با انگشتان
to press up	با فشار بالابردن
press	ازدحام
press	فشار روی دفاع
press	قاب راکت تنیس
press	تاکتیک دفاعی فشرده
press	دستگاه فشار
press	عامل موثر
press	ماشین فشار
press	دادن
press	چاپ فشار
press	دستگاه پرس
press	ازدحام کردن اتوزدن
press	فشردن زور دادن
press	وارداوردن
press	مطبوعات جراید
press	مطبعه
press	ماشین چاپ
press	جمعیت
press	بالا زدن وزنه از روی سینه به بالای سر
press	له کردن
press	عصاره گرفتن
press	فشار دادن
press	مطبوعات
press	فشاراوردن
press	فشردن
press	چاپ
press part	بخش فشرده
press mark	علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
press law	قانون مطبوعات
power press	پرس
mechanical press	پرس
press gallery	جای ویژه مخبرین جراید درمجلس
press gallery	لژ نمایندگان مطبوعات
press key	تکمه فشاری
press hot	فشردن گرم
press attache	وابسته مطبوعاتی
press agent	مامور اگهی و تبلیغ
pneumatic press	پرس بادی
plate press	پرس صفحه باتری
oil press	چرخ روغن گیری
oil press	دستگاه عصاری
moulding press	منگنه
need press theory	نظریه نیاز- فشار
press bed	بخش زیرین پرس
press board	مقوای فشرده
press brake	پرس خمشی
press campaign	مبارزه مطبوعاتی
press cast	ریختن تحت فشار
press casting	ریخته گری فشاری
press fit	پرس شده
press vice	منگنه
punch press	پرس منگنه
punching press	پرس سوراخ کننده
press bar	دستهفشار
press chamber	حفرهفشار
press wheel	چرخفشار
press corps	گروهیازخبرنگارانکهباهمکارمیکنند
press cutting	برش دهنده فشاری
press officer	سخنگوییکارگانیاموسسه
stop press	خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
To press ones luck .	لگد به بخت خود زدن
to press charges against someone	ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
in the press conference	در مصاحبه مطبوعاتی
yellow press	مطبوعات جنجالی
to press ahead with	با زور ادامه دادن
press report	گزارش خبری
pollen press	فشارگرده
lithographic press	چاپزغالی
rolling press	الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
screw press	قید
screw press	منگنه
sewing press	ماشین کتابدوزی
solids press down	دج ها سوی پایین فشار می اورند
solids press down	اجسام جامد سوی
straightening press	پرس مستقیم کنی
tiger press	حرکت از بالانس ساق دست به روی کف دست
to press against any thing	بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
to press back	با فشار عقب بردن
to press for an answer	با صرار یا فشار پاسخ خواستن
to press the button	دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
to send to the press	برای چاپ فرستادن
treadle press	ماشین چاپ پایی
wine press	چرخشت
etching press	ماشینچاپقلمزن
liberty of the press	ازادی مطبوعات
press release	مطلب مطبوعاتی
baling press	پرس متعادل
bench press	پرس میزی
briquetting press	پرس متعادل یا بالینگ پرس
c frame press	پرس با قالب "سی " شکل
cabbaging press	پرس هیدرولیک
clothes press	گنجه جا رختی
copying press	منگنه سوادبرداری
crank press	پرس کششی اهرم
cutting press	پرس قطع کننده [مهندسی]
clean and press	حرکت پرس وزنه برداری
die press	فشردن
percussion press	پرس ضربهای
drawing press	پرس کششی
baling press	بالینگ پرس
press conferences	مصاحبه مطبوعاتی
press releases	مطلب مطبوعاتی
gutter press	نگارش هایامطبوعات پست
press-ups	از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press box	لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press boxes	لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press gang	دسته مامور جلب مشمولین
press gangs	دسته مامور جلب مشمولین
printing press	ماشین چاپ
press-gang	دسته مامور جلب مشمولین
press-ganged	دسته مامور جلب مشمولین
press-ganging	دسته مامور جلب مشمولین
press-gangs	دسته مامور جلب مشمولین
press conference	مصاحبه مطبوعاتی
drill press	متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
letter press	نوشته وابسته به عکسها
hot press	مهره
folding press	پرس خم کاری
hydraulic press	پرس هیدرولیکی
hot press	منگنه ماشین اهار
hot press	مهره کشیدن
hot press	برق انداختن
freedom of the press	ازادی مطبوعات
hot press	جلادادن
freedom of the press	ازادی نگارش
hot press	اهار زدن
garlic press	سیرخودکن
filter press	صافی فشاری
hydrostatic press	منگنه ابی
legg press	تمرین تقویت عضلههای پا بافشار دادن وزنه به بالا با پاخوابیده به پشت
hot press	پرس کردن گرم
drop press	پتک خودکار اهنگری
drill press	دستگاه مته
extrusion press	اشترانق پرسه
letter press	مواد چاپی
air operated press	پرس بادی پنوماتیکی
pressing: standing press	پایهفشار
multi stage press	پرس چند طبقه
i gave it a slight press	انرا کمی فشار دادم
Press the elevator button.	تکمه آسانسور رافشار بدهید
power press extrusion	طریقه اشترانق پرس
die stamping press	پرس قالب گیری حدیدهای
press (push) one's luck <idiom>	به شانس بستگی داد
beam bending press	پرس خم کننده میله
hand screw press	پرس پیحی دستی
gap frame press	پرس "سی " شکل
stretch press die	قالب انبساطی
dial feed press	پرس رولور
die stamping press	پرس حدیده
double accentric press	پرس خارج از مرکز بایاطاقان دوبل
rotating table press	پرس مدور
double action press	پرس دو واکنشی
drill press vise	گیره ماشینی
press of sail or canvas	ان مقداربادبان که باد اجازه دهد
press of sail or canvas	بادبان بفراخور باد
the press of modern life	فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
to correct yhe press	چیز چاپ شده غلط گیری کردن
press campaingn or stunt	مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
dial feed press	پرس میزی گردان
column screw press	پرس پیچی ستونی
concrete tile press	پرس صفحهای بتن
press copy book	دفتر کپیه
four column friction screw press	پرس اصطکاکی چهار ستونی
double action drawing press	پرس کششی دوکاره
vincent friction screw press	پرس وینسنت
double action cam drawing press	پرس کششی دو واکنشی
to push your luck [British English] to press your luck [American English]	زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
backing: backing press	پرسپشتیبان