English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 52 (4 milliseconds)
English Persian
formed شکل
formed ریخت
formed ترکیب
formed تصویر وجه
formed روش
formed طریقه
formed برگه ورقه
formed فرم
formed تشکیل دادن ساختن
formed بشکل دراوردن
formed قالب کردن
formed پروردن
formed شکل گرفتن سرشتن
formed فراگرفتن
formed صورت دیس
formed تشکیل دادن
formed صورت
formed شکل قالب
formed امادگی
formed سابقه فعالیت اسب
formed قسم
formed نوع
formed طرز ورفتار
formed نظم فرم
formed ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
formed ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
formed دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
formed وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
formed یات مربوطه را وارد میکند
formed حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
formed 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed صفحهای از صفحات کامپیوتری
formed ایجاد یک شکل
formed ساخت
formed ورقه
formed شکل دادن
Other Matches
self formed خود بخود تشکیل شده
self formed خود ساخته
formed hole سوراخ درمقطع طولی
myrtle formed اس مانند
myrtle formed موردی
formed part بخش شکل داده شده
formed hole سوراخ نیمرخ
fully formed character کاراکتر تمام شکل یافته
vault formed in the earth طاق خاکی
die formed part بخش قالبی حدیدهای
formed milling cutter دستگاه فرز فرم
fully formed characters کاراکترهای چاپی
leach [liquid formed by leaching] مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com