English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (2 milliseconds)
English Persian
fractional reserve banking روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
Other Matches
banking کار بانکی
banking بانکداری
banking track انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
money and banking پول و بانکداری
banking school مکتب بانکداری
banking principles اصول بانکداری
chain banking بانکداری زنجیری
banking system نظام بانکداری
commercial banking system نظام بانکداری تجارتی
banking deposit account حساب سپرده بانکی
fractional اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
fractional مربوط به بخشهایی
fractional مربوط به بخشها
fractional T روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
fractional مانیتن یک عدد اعشاری
fractional کسری
fractional کوچک
fractional rotation گردش کسری
fractional currency پول خرد
fractional crystallization تبلور جزء به جزء
fractional turn چرخش کسری
fractional size اندازه کسری
fractional sampling نمونه گیری مکانیکی
fractional precipitation رسوب گیری جزء به جزء
fractional pitch گام کسری
fractional part جز کسری
fractional h.p. motor موتور چنداسب
fractional h.p. motor موتور کوچک
fractional error خطای نسبی
fractional distillation تقطیر جزء به جزء
fractional damage خسارت وارده به قسمتی از وسیله
fractional damage خسارت جزئی
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
with reserve بقید احتیاط
under reserve تحت تضمین
to have something in reserve چیزی درچنته داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
reserve احتیاط یدکی
reserve توداربودن
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve کتمان حقیقت
reserve عضو علی البدل
reserve ذخیره کردن
reserve احتیاط
reserve اندوخته
reserve رزرو کردن
reserve از پیش حفظ کردن
reserve مدارا
reserve ذخیره
reserve قید شرط
reserve پس نهاد
reserve پس نهاد کردن
reserve نگه داشتن اختصاص دادن
reserve کنار گذاشتن
reserve اندوختن اندوخته
reserve نگهداشتن
reserve ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
reserve officer افسر وفیفه
reserve fund وجوه اندوخته
reserve officer افسر احتیاط
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
reserve mobilization بسیج احتیاطها
reserve fund وجوه ذخیره
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
reserve curreny ارز ذخیره
reserve curreny پول ذخیره
reserve echelon رده احتیاط
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
reserve force نیروی احتیاط
reserve fund سرمایه احتیاطی
reserve price اخرین بها
reserve price بهای قطعی
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
stone reserve ذخیره سنگ
rolling reserve امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
reserve stock موجودی ذخیره
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
rolling reserve اماد ذخیره غلطان
paper in reserve کاغذذخیرهای
reserve parachute چترذخیرهای
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
Could you reserve a room for me? آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
reserve stock اماد ذخیره
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
reserve price قیمت پایه در حراج
reserve price قیمت نهایی بهای قطعی
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
mobile reserve احتیاط متحرک
liability reserve ذخیره بدهیها
gold reserve اندوخته طلا
general reserve احتیاط عمومی
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating reserve احتیاط سیال
capital reserve ذخیره سرمایه
equipment reserve ذخیره تجهیزاتی
central reserve سکوی وسط
capital reserve اندوخته سرمایه
battle reserve احتیاط جنگی
battle reserve ذخیره جنگی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
central reserve سکوی میانی
national reserve اندوختگاه ملی
reflex reserve پس مانده بازتاب
reserve accumulator انباره کمکی
payment under reserve پرداخت تحت تضمین
operational reserve ذخیره عملیاتی
reserve buoyancy حجم بالاتر از خط ابخور ناو
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
operational reserve احتیاط عملیاتی
nature reserve اندوختگاه نیادی
reserve center مرکز احتیاط
nature reserve اندوختگاه طبیعی
national reserve پاستگاه ملی
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
reserve army of unemployed سپاه ذخیره بیکاران
federal reserve system نظام فدرال رزرو
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
auction sale without reserve فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
federal reserve system سیستمی که به موجب ان
federal reserve system سیستم ذخیره فدرال
strict nature reserve اندوختگاه طبیعی بازداشته
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com