English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
frame agreement توافق اولیه
frame agreement چهارچوب توافق [حقوق]
Other Matches
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] این بر خلاف قرارداد ما است.
agreement پیمان
agreement موافقتنامه
agreement توافق
agreement معاهده و مقاطعهء توافق
agreement مطابقهء نحوی
to off an agreement قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
agreement سازش
agreement موافقت
agreement قرار قبول
to come to an agreement موافقت پیداکردن
come to an agreement توافق حاصل کردن
come to an agreement موافقت پیدا کردن
to come to an agreement یکدل شدن توافق حاصل کردن
agreement موافقت نامه
agreement قراداد
agreement قرارداد
unless otherwise agreement مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
in agreement with somebody با کسی موافقت داشتن
enter into an agreement قراردادی را منعقد کردن
executive agreement موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
mutual agreement توافق طرفین
mutilateral agreement موافقت چند جانبه
potsdom agreement موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
potsdom agreement تاکید وتشریح کردند
preliminary agreement قولنامه
private agreement قرارداد خصوصی
quota agreement موافقت سهمیه
reciprocal agreement توافق دو جانبه
reciprocal agreement قرارداد دو جانبه
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
letter of agreement موافقتنامه
lease agreement قرارداد اجاره
labor agreement قرارداد کار
extension of the agreement تمدید مدت قرارداد
gentelmen's agreement موافقتنامه دوستانه
gentelmen's agreement کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
gentlemen's agreement قول جوانمردانه
gentlemen's agreement قرارداد شفاهی
gentlemen's agreement قول مردانه
gentlemen's agreement موافقت شرافتمندانه
implicit agreement موافقت ضمنی
labor agreement موافقتنامه کار
special agreement قرارداد ویژه
swap agreement موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
basic agreement چهارچوب توافق [حقوق]
plea agreement توافق مدافعه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
to fly away from an agreement پیمان شکنی کردن
to fly away from an agreement نقض عهدکردن
written agreement قولنامه
trade agreement موافقت نامه تجاری
trade agreement موافقتنامه تجارتی
wage agreement موافقت نامه دستمزد
unilateral agreement توافق یک جانبه
wage agreement قرارداد دستمزد
basic agreement توافق اولیه
master agreement توافق اولیه
tenency agreement اجاره نامه
to enter into an agreement پیمان یا قراردادی منعقد کردن
outline agreement چهارچوب توافق [حقوق]
skeleton agreement چهارچوب توافق [حقوق]
unilateral agreement قرارداد یک جانبه
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
outline agreement توافق اولیه
skeleton agreement توافق اولیه
verbal agreement موافقت شفاهی
commodity agreement موافقتنامه کالا
commodity agreement تثبیت مشترک قیمت فروش
agreement area سطح مورد قرارداد
agreement coefficient ضریب توافق
agreement of arbitration قرارداد داوری
clearing agreement موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
agreement of arguments توافق نشانوندها
arbitration agreement توافق بر حکمیت
arbitration agreement موافقت نامه داوری
reach an agreement به توافق رسیدن
collective agreement توافق جمعی
concessionary agreement امتیاز نامه
agreement on partial payments توافق در پرداخت های قسطی
The rental agreement has exprired. تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
To conclude an agreement (contract). قراردادی بستن
Lease (rental) agreement. اجاره نامه (قرار داد اجاره )
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
agreement water rate نرخ قراردادی اب
bretton woods agreement موافقت نامه برتن وودز
frame قواره
frame قاب کادر
frame دنده عرضی
frame کالبد
ox frame قابی که گوشههای چلیپایی دارد
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
frame-up توط ئه
frame تنه
frame فریم
frame قاب چارچوب کمان
frame استاتور استخوان بندی
frame هیکل حالت موقتی
frame خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
frame بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
frame 1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
frame قاب کردن
frame-up پرونده سازی
frame و مرز اطراف فضای پنجره
saw frame کمان اره
K-frame قاببصورتحرفk
frame کنترل هایی
frame چارچوب
frame صحنه
frame پاپوش درست کردن
frame بدن
frame up دسیسه
frame up دوز وکلک
frame up توط ئه
frame چهارچوب تنه
frame ساختمان
frame منطق اسکلت
frame قاعده
frame فرمول
frame بیان کردن
frame تنظیم کردن
frame چارچوب گرفتن طرح کردن
frame قاب کردن قاب گرفتن
frame شاسی
to frame someone کسی بیگناه را متهم کردن
to frame someone پاپوش درست کردن برای کسی
frame سازه
frame باربست
frame قاب
frame قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
frame چهارچوب
An open - dated agreement ( contract) . قرارداد بدون مدت
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
He closed the door against the peace agreement. تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
enewal of contract by tacit agreement تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
box-frame قاب صندوقی
overhead frame قالببالایسر
portal frame قالبدرگاهی
sill of frame آستانهقاب
sash frame حمایلقاب
frame stile قالبنردبانی
head of frame سرقاب
roller frame قالبدورانی
door-frame چارچوب در
to frame an answer پاسخی را طرح کردن
metal frame قالبفلزی
frame of mind حالتذهنیفرد
climbing frame وسیلهایمخصوصبازیکودکان
wire frame قالبفلزی
web frame قالبشبکهای
warping frame قالبپیچنده
warp frame قاب چله
walking frame قالبچهارپا
vertical frame قالبعمودی
track frame قالبشیار
timber frame قالبچوبی
frame push اهرم فشاردهنده
distribution frame مقسم
c frame press پرس با قالب "سی " شکل
belt frame اسکلت محیطی بدنه هواپیما
machine frame چارچوب دستگاه
magnet frame یوغ اهنربایی
main frame کامپیوتر بزرگ
beacon frame فرم مخصوص در پروتکل FDDI که پس از توقف در شبکه ارسال میشود
mirror frame جعبه اینه
base frame چهارچوب زیر دستگاهها
bar frame تیرک قاب
open frame هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
pack frame کوله پشتی زین دار
page frame قالب صفحه
page frame قاب صفحه
casement frame قاب بازشو
chassis frame چارچوب شاسی
claim frame فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
door frame چارچوب در
crane frame چارچوب جرثقیل
frame antenna انتن چارگوش
frame frequency بسامد صحنه
frame house خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
frame of hachsaw کمان اره چکی
frame of hachsaw کلاف اره چکی
frame partition جداگر سازه دار
frame partition تیغه تیرپایهای
frame partition تیغه قالبی
frame work چهارچوب
full frame قاب کامل
frame of an apparatus شاسی
picture frame قاب عکس
piling frame داربست
mast frame قاب چهارگوش
to connect to frame اتصال به بدنه
time frame مدت لازم
two light frame پنجره دو قلو
two light frame پنجره دوچشمه
space frame قاب سه بعدی
adjustable frame چهارچوب قابل تنظیم
frame of reference چهارچوب داوری
cold frame سرما دورکن
freeze-frame قاب ایستایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com