English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
free form defects خالی از خطا
free form defects بی خطا
Other Matches
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
free form text chart جدول نوشتاری بفرم ازاد
defects خطا
defects عیب و نقص
defects آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects کاستی
defects اهو
defects عیب
defects نقص
defects ترک کردن
defects مرتدشدن
defects معیوب ساختن
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form نظم فرم
form طرز ورفتار
form نوع
form قسم
form سابقه فعالیت اسب
form امادگی
form کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form یات مربوطه را وارد میکند
form وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
out of form غیراماده
out of form بدحالت
in form اماده
form فرم
form برگه ورقه
form تشکیل دادن ساختن
form بشکل دراوردن
form شکل
form ریخت
form ترکیب
form روش
form قالب کردن
form پروردن
form شکل گرفتن سرشتن
form شکل قالب
form صورت
form تشکیل دادن
form صورت دیس
form فراگرفتن
form تصویر وجه
form حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form ساخت
in form خوش حالت
three form فرم تریو
re form دوباره درست کردن
form یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form شکل دادن
form ورقه
form 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form ایجاد یک شکل
form طریقه
form صفحهای از صفحات کامپیوتری
endless form ورقه بی انتها
erythro form شکل اریترو
in a tabular form بشکل جدول یافهرست
registration form فرم ثبت نام
eclipsed form شکل متقابل
gauche form شکل کج
furanose form شکل فورانوزی
die form شکل دادن حدیدهای
die form فشردن
form cutter دستگاه فرز پروفیل
continued form دنباله
complement form فرم متمم شکل متمم
executable form برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
executable form شکل قابل اجرا
form feed خورش ورقه
form factor ضریب شکل
form drag پسای شکل
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
form determinant تعیین کننده شکل
form alignment هم ترازی ورقه
field form نمودار میدان
Form without substance . صورت بدون معنی
fanfold form ورقه با تای بادبزنی
form block بلوک فرمکاری
in due form بطرز شایسته
in binding form به وجه ملزم
executable form فرم قابل اجرا
in a topic form بصورت عنوان
reduced form فرم تعدیل شده
structural form شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
substance and form جوهروعرض
symbolic form علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
tendering form ورقه پیشنهاد
tendering form برگ پیشنهاد برگ درخواست
the precatory form صیغه تمنی یا در خواست
to form a habit عادتی پیداکردن
to form a habit تشکیل عادت دادن
to form a notion تصور کردن
to form a notion اندیشه کردن خیال بستن
to form a plot توط ئه دیدن
to form a plot اسباب چینی کردن
to form into groups گروه بندی کردن
structural form شکل بنیانی
proposal form فرم پیشنهاد
standard form صورت متعارف
reduced form فرم تقلیل یافته
resonance form شکل رزونانسی
radial form شکل ستارهای
quadratic form معادله درجه دوم
sentential form صورت جملهای
quadratic form شکل درجه دوم
pyranose form شکل پیرانوزی
proposal form فرم درخواست بیمه
sight form نمونه رصد
sliding form قالب بندی کشویی
slip form قالب لغزنده
solemn form طریقه رسمی
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
staggered form شکل نامتقابل
to form into groups دسته بندی کردن
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
keto form شکل کتو
form work کفراژ
form work کاذب سازی
form work قالب بندی
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
form utility مطلوبیت شکلی
form mill فرز کردن پروفیل
form lining پوشش قالب بندی
form line خط بین نقاط هم ارتفاع
form line خط متساوی البعد
form insulation عایق کاری قالب
form grind سنگ زدن در مقطع طولی
form feed تغذیه کاغذ
matter and form جوهر و عرض
meso form شکل مزو
natural form وضع بدن هنگام تیراندازی
to melted in to another form بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
pausal form دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
tooth form شکل دندانه
true form فرم واقعی
turnaround form شکل برگشت
wave form شکل موج
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
normalized form صورت هنجار
normal form صورت هنجار
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
normal form صورت عادی
to set a form فرم بستن
application form برگ درخواست
form letter فرم نامه
coil form نوع بوبین
coil form مغزی پیچک
form letters فرم نامه
coding form فرم برنامه نویسی
coding form ورقه برنامه نویسی
canonical form شکل رزونانسی
canonical form صورت متعارفی
boat form قایقی شکل
boat form شکل قایقی
end of form انتهای ورقه
life form زی نمود
eye-form [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
cold form در حالت سرد شکل دادن
complement form صورت متمم
continuous form ورقه پیوسته
coil form شکل بوبین
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
complement form صورت متممی
To form a queue. To line up. صف بستن ( کشیدن )
form wound coil سیم پیچ قالبی
customs entry form افهارنامه گمرکی
claim guarantee form مطالبه پرداخت ضمانتنامه
personalized form letter فرم شخصی
FI'll in the job application form. این برگ درخواست کاررا پرکنید
contract in set form قرارداد تیپ
collapsible form work قالب قطعات پیش ساخته بتونی
atomic form factor عامل شکل اتمی
twist boat form شکل قایق تابدار
backus naur form قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
skew boat form شکل قایقی تابدار
atomic form factor ضریب پراکندگی اتمی
form letter program برنامه فرم نامه
form feed character کاراکتر تغذیه فرم
data entry form فرم ورودی داده ها
form cutting tool اسکنه
form room [British کلاس درس
form cutting tool قلم تراش
Would you mind filling in this registration form? آیا ممکن است این فرم را پر کنید؟
minnesota paper form board ازمون جااندازی کاغذی مینه سوتا
biographical information blank form فرم پر نشده بیوگرافی افراد
short form bill of exchange بارنامه ملخص
free جایز
free بخشودن
free <adj.> دست و دلباز
free ازادکردن
free فاقد
free ترخیص کردن میدانی
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free will اختیاری
free will ازادی اراده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com