Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
free issue system
سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
Other Matches
free issue materials
موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
free enterprise system
نظام اقتصاد ازاد
free economic system
نظام اقتصاد ازاد
free enterprise system
نظام تجارت ازاد
free market system
نظام بازار ازاد
issue
انتشار دادن صدور
issue
نژاد
issue
رواج دادن
issue
انتشار دادن
issue
ناشی شدن
issue
صادر شدن
issue
خارج شدن
issue
نشریه فرستادن
issue
پی امد
issue
بر امد
issue
افتتاح کردن
issue
توزیع
at issue
موضوع بحث
issue
نوع
issue
عمل
issue
انتشار
issue
صادر کردن
issue
صدور مطلب
issue
مسئله قضیه تحویل جنس
issue
توزیع کردن
issue
صادرکردن
issue
مسئله
issue
موضوع دعوی
issue
موضوع
issue
موضوع شماره
issue
ممر
issue
کردار اولاد
issue
نتیجه بحث
issue
بیرون امدن
of no issue
بی نتیجه
of no issue
بیهوده
over issue
زیاد انتشاردادن
over issue
اضافه براعتبار رواج دادن
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
issue of law
نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
issue of fact
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
issue note
برگه صدور
issue
[outcome]
نتیجه
[بحثی ]
issue commissary
کارپردازی یادفتر توزیع
back issue
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
issue commissary
مسئول توزیع
issue a guarantee
صدور ضمانتنامه
issue
[outcome]
بر آمد
issue pea
داغ نخود
issue price
قیمت اعلام شده
fiduciary issue
اسکناسهای اعتباری
loose issue
تدارکات خارج شده از بسته بندی
loose issue
تدارکات روباز
to issue instructions
دستور صادر کردن
to put to the issue
بطور متنازع فیه مطرح کردن
to put to the issue
در معرض داوری گذاشتن
the German issue
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
unit of issue
واحد توزیع
unit of issue
مبنای توزیع
issue priority
ترتیب تقدم توزیع
issue priority
تقدم توزیع اماد
issue
[outcome]
پایان
basic of issue
مبنای واگذارکردن اقلام
to revisit an issue
مسئله ای را بازدید کردن
to die without issue
بدون اولاد مردن
issue a credit
افتتاح اعتبار
May be I can interest you in this issue .
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
It is not advisable for you to take up issue with me (take me on).
صلاحت نیست با من طرف بشوی
side issue
موضوع فرعی
To settle the issue one way or the other.
تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
side issue
مسئله فرعی
gratuitous issue
لباس پیشکش
gratuitous issue
اماد پیشکشی
basic of issue
مبنای توزیع
general issue
تدارکات عمومی ارتش
issue a warning
اخطار صادر کردن
This question is not at issue.
بحث روی این موضوع نیست.
I wI'll not comment on this issue.
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
general issue
ملزومات ارتش
bond issue
صدور اوراق قرضه
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
To lock horns with someone. To take issue with someone.
با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
Dont sidetrack the issue.
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
he rode me off on a side issue
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
join issue with a person
با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
starting with the issue of July 1
هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
to carry something to a successful issue
چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
issue
[of something]
[ID card or check]
انتشار
[اسکناس]
[اوراق بهادار]
issue
[of something]
[ID card or check]
صدور
[چیزی]
[کارت شناسایی]
[چک]
I feel relieved because of that issue!
خیال من را از این بابت راحت کردی!
To bring a matter to successful issue .
کاری را به نتیجه رساندن
To stick to the main topic ( issue ).
از موضوع اصلی خارج نشدن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over .
موضوعی را ماست مالی کردن
Lets pass on (proceed) to the main issue.
برویم سر مطلب اصلی
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
linear system
[system of linear equations]
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up .
شلوغش نکن
i did that of my own free will
این کار را کردم
having free will
ازادکار
free
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free
موجود در دیسک یا حافظه
free
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
You are free to go now.
اکنون آزادید بروید.
i did that of my own free will
به میل خود
free for all
داد وبیداد
free
فاقد
free
بخشودن
free
بطور مجانی ازادکردن
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free
رها
free
مجاز منفصل
free
روا
free
مجانی
free
اختیاری مختار
free
مستقل
free
مطلق
free
ازاد
free
ترخیص کردن میدانی
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free
ازادکردن
free
جایز
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
free
حرکت قایق در جلو باد
free
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free
بازیگر ازاد
free-for-all
مسابقه بین این اسبها
having free will
فاعل مختار
free
تحویل
free
<adj.>
دست و دلباز
free will
طیب خاطر
free will
اراده ازاد
free will
اختیار
free will
اختیاری
free will
ازادی اراده
free for all
زدوخوردهمگانی
free
رایگان سخاوتمندانه
free person
حر
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free on board
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on quay
تحویل دراسکله
free oscillation
نوسان ازاد
free on truck
تحویل کالا روی کامیون
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on rail
تحویل در راه اهن
free on rail
تحویل کالا روی قطار
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free moisture
رطوبت ازاد
free redical
بنیان ازاد
free recall
یاداوری ازاد
free spoken
رک گو
free radical
رادیکال ازاد
free living
بی بند وبار
free maneuver
مانور ازاد
free maneuver
امکان حرکت ازاد
free maneuver
حرکت ازاد
free position
روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free play
بدون محدودیت
free play
لق
free play
بازی ازاد
free on boand
فوب
free of tax
بدون مالیات
free play
ازاد
free space
فضای ازاد
free skating
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free silver
مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free of charge
رایگان
free of all charges
بدون هیچگونه مخارج
free rocket
موشک ازاد
free sample
نمونه مجانی
free safety
مدافع در منطقه ضعف
free rotation
چرخش ازاد
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
free moisture
رطوبت سطحی
free of charge
معاف از حقوق گمرکی
free space
فضای خالی
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
free of expense
بیخرج
free of expense
مجانی
free of duty
معاف از عوارض گمرکی
free of cost
مفت
free of cost
مجانی
free of charge
مجانی
free spillweir
سرریز ازاد
free rocket
موشک غیر هدایت شونده
free flight
موشک ازاد
free electron
الکترون ازاد
free eddy
جریان متلاطم ازاد
free economy
اقتصاد ازاد
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
free docks
تحویل در بارانداز
free electron
الکترون غیرپیوندی
free energy
انرژی ازاد
free fishery
حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
free field
حوزه ازاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com