Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
free nerve ending	پایانه ازاد عصب
Other Matches
nerve ending	پایانه عصبی
ending	عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
never-ending	بی پایان
ending	اخر بازی شطرنج
ending	خاتمه پیام
ending	انتها
ending	خاتمه
never ending	بی پایان
ending	پایان
ending	بخش نهایی چیزی
butt ending	ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
won ending	اخر بازی برنده
a never-ending job	کار بی پایانی
to get on one's nerve	کوک کردن
nerve	قوت قلب دادن نیرو بخشیدن
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
have a nerve <idiom>	پر رو شدن
to get on one's nerve	عصبانی کردن
nerve	قدرت
nerve	عصب
nerve	پی
nerve	وتر طاقت
nerve	رشته عصبی
nerve block	وقفه عصبی
nerve agent	گازعصب
nerve agent	عامل شیمیایی عصبی
motor nerve	عصب حرکتی
You sure have a nerve to ask become a director.	آخر تورا چه ره ریاست
cranial nerve	عصب دماغی
nerve cell	یاخته عصبی
nerve cell	سلول عصبی
nerve cell	نرون
nerve center	مرکز عصبی
nerve center	مرکزفرماندهی
ulnar nerve	عصبزندزبرین
facial nerve	عصب صورتی
accessory nerve	عصب فرعی
accessory nerve	عصب شوکی
auditory nerve	عصب شنوایی
nerve bundle	دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
to strain every nerve	منتهای کوشش را بعمل اوردن
cranial nerve	عصب کاسه سر
cranial nerve	عصب جمجمه
cranial nerve	عصب جمجمهای
acoustic nerve	عصب شنوایی
depressor nerve	عصب کندساز
glossopharyngeal nerve	عصب زبانی- حلقی
hypoglossal nerve	عصب زیرزبانی
tibial nerve	عصبدرشتنی
sural nerve	عصبوابستهبهساقپا
optic nerve	عصب باصره
sensory nerve	عصب حسی
vagus nerve	عصب ریوی-معدی
vagus nerve	عصب واگ
trochlear nerve	عصب اشتیاقی
spinal nerve	عصب نخاعی
trochlear nerve	عصب قرقرهای
sympathetic nerve	عصب سمپاتیک
trigeminal nerve	عصب سه قلو
oculomotor nerve	عصب حرکتی عمومی چشم
nerve wrack	دشوار
sciatic nerve	بی عرق النسا
sciatic nerve	عرق النسا
vestibulocochlear nerve	عصب دهلیزی- حلزونی
optic nerve	عصب بینایی
pathetic nerve	پی بکری
pathetic nerve	عصب اشتیاقی
pneumogastric nerve	پی با عصب شش و معده
olfactory nerve	پی بویایی
quditory nerve	پی شنوایی
quditory nerve	عصب سامعه
radial nerve	پی زندزبزین
radial nerve	عصب زنداعلی
olfactory nerve	عصب شامه
to nerve oneself	قوت قلب پیدا کردن
to nerve oneself	دل به خود دادن
cochlear nerve	حلزونگوش
digital nerve	عصبانگشتی
femoral nerve	اعصابسمتراست
gluteal nerve	اعصابسمتچپ
iliohypogastric nerve	عصبایلیوپکستیویک
ilioinguinal nerve	عصبایلیونگینال
olfactory nerve	عصب بویایی
median nerve	عصبمیانی
nerve termination	عصبانتهایی
obturator nerve	عصبآبتوراتور
cochlear nerve	عصب
axillary nerve	عصبجانبی
nerve gases	گاز اعصاب
to nerve oneself	طاقت اوردن
nerve wrack	خسته کننده اعصاب
nerve tissue	بافت عصبی
nerve plexus	شبکه عصبی
nerve path	گذرگاه عصبی
nerve impulse	تکانه عصبی
nerve fibre	تار عصبی
nerve deafness	کری عصبی
nerve current	جریان عصبی
nerve gas	گاز اعصاب
saphenous nerve	عصبسافنوس
nerve fascicle	دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve-racking	دشوار
nerve racking	دشوار
nerve racking	خسته کننده اعصاب
vestibular nerve	عصبدهلیزی
nerve centre	مرکز فرمان
nerve centres	مرکز فرمان
abducens nerve	عصب حرکتی خارجی چشم
nerve-racking	خسته کننده اعصاب
superficial peroneal nerve	اعصابسطحیساقپا
minor sciatic nerve	عصبسیاتیککوچک
common peroneal nerve	عصبوابستهبهنازکنی
deep peroneal nerve	عصبمیانیپرونال
lateral cutaneous femoral nerve	عصبکوتانئوسراستکناری
You are a fine one to talk . You of all people have a nerve to talk .	تو یکی دیگه حرف نزن !
You are free to go now.	اکنون آزادید بروید.
free <adj.>	دست و دلباز
free	جایز
free	بخشودن
free will	اختیار
free will	اراده ازاد
free	پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free	موجود در دیسک یا حافظه
free	آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free	حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free	پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free	پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free	تحویل
free will	اختیاری
free will	ازادی اراده
free will	طیب خاطر
free in and out	بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free	کمی محدودیت نوع اسلحه
i did that of my own free will	این کار را کردم
free	مجانی
free for all	داد وبیداد
free for all	زدوخوردهمگانی
free	اختیاری مختار
free	روا
free	مستقل
free	مطلق
free	ازاد
free-for-all	مسابقه بین این اسبها
free-for-all	اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free	فاقد
free	ازادکردن
free	رایگان سخاوتمندانه
having free will	ازادکار
free	مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
i did that of my own free will	به میل خود
having free will	فاعل مختار
free	ترخیص کردن میدانی
free	بطور مجانی ازادکردن
free	رها
free	مجاز منفصل
free	حرکت قایق در جلو باد
free	بازیگر ازاد
free spoken	رک گو
free spoken	ساده گو
free tower	برج پرش ازاد
free spillweir	سرریز ازاد
free space	فضای خالی
free skating	قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space	فضای ازاد
free silver	مقدار نقره ازاد یک مسکوک
obsolescence free	دستگاه متروک
free spoken	بی پرده
free spoken	بی محابا
free vortex	گرداب ازاد
free throw	پاس بدون مانع
free world	جهان ازاد
free world	کشورهای غیرکمونیست
free zone	منطقه ازاد
free zone	منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone	منطقه ازاد تجاری
free throw	پرتاب ازاد
guns free	توپها اتش باختیار
heart free	ازاد ازقید عشق
free throw	پرتاب بدون مانع برای یار
free with ones money	ولخرج
free wheeling	خلاصی
free volume	حجم ازاد
free verse	شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free wheel	حرکت بدون رکاب زدن
free wheeling	بازی بدون نقشه قبلی
free wheeling	حالت خلاصی
free turbine	توربین ازاد
free trader	بدون گمرک
free trader	تجارت ازاد
free tower	برج ازاد
heart free	مبرا از عشق
free throw	پنالتی
free swimming	قادر به شنا
free swimming	شناور
free surface	سطح ازاد
free surface	مخازن ازاد اب
free surface	سطح اب ازاد
free support	تکیه گاه ازاد
free stream	جریان ازاد
free spool	چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com