English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
free of expense مجانی
free of expense بیخرج
Other Matches
expense برامد
expense فدیه
expense مصرف
expense خرج
expense هزینه
at someone expense به هزینه
at the expense of بخرج
at the expense of بهزینه
at someone expense به خرج
elements of expense عوامل هزینهای
You need spare no expense . نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
travelling expense هزینه سفر
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
transportation expense خرج سفر
to make an expense کردن
elements of expense عوامل تولید هزینه
all-expense tour مسافرت بسته بندی
deferred expense هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
capitalized expense در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
to go to [great] expense <idiom> خود را به خرج [زیاد] انداختن [اصطلاح روزمره]
average expense هزینه متوسط
to make an expense خرج
to indemnify any one's expense هزینه کسیرا جبران کردن
to blow the expense بی پرواخرج کردن
expense account حساب هزینه
expense accounts حساب مخارج
expense accounts صورت هزینه حساب خرج
expense accounts حساب هزینه
expense account حساب مخارج
expense account صورت هزینه حساب خرج
at the expense of recovery در هزینه های بازیابی
all-expense tour گشت بسته ای
light expense هزینه کم
light expense خرج کم
to live at the expense of society روی دوش جامعه زندگی
We had our lunch at companys expense . بخرج شرکت نهار خوردیم
to live at the expense of society بار دیگران شدن
free will اراده ازاد
free will اختیار
free will طیب خاطر
free will ازادی اراده
free will اختیاری
free <adj.> دست و دلباز
i did that of my own free will به میل خود
free for all داد وبیداد
free for all زدوخوردهمگانی
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
having free will فاعل مختار
having free will ازادکار
free بازیگر ازاد
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
i did that of my own free will این کار را کردم
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free جایز
free ازادکردن
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free بخشودن
free حرکت قایق در جلو باد
free تحویل
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free رها
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free ازاد
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free موجود در دیسک یا حافظه
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free ترخیص کردن میدانی
free بطور مجانی ازادکردن
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free اختیاری مختار
free مجانی
free فاقد
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free رایگان سخاوتمندانه
free روا
free مستقل
free مجاز منفصل
free مطلق
free throw پرتاب ازاد
free thought ازادی فکر لامذهب
free thought وارستگی از مذهب
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free tower برج پرش ازاد
free tower برج ازاد
free thinking ازادی از قیود مذهب
free throw پرتاب بدون مانع برای یار
free thinkers ازاد فکران
free throw پنالتی
free throw پاس بدون مانع
free trader تجارت ازاد
free world کشورهای غیرکمونیست
free zone منطقه ازاد
free vortex گرداب ازاد
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone منطقه ازاد تجاری
guns free توپها اتش باختیار
heart free ازاد ازقید عشق
heart free مبرا از عشق
leave someone free to مخیر گذاشتن کسی
free world جهان ازاد
free wheeling خلاصی
free wheeling حالت خلاصی
free with ones money ولخرج
free trader بدون گمرک
free turbine توربین ازاد
free verse شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free volume حجم ازاد
free WAIS گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
free of cost مجانی
free oscillation نوسان ازاد
free person حر
free play بازی ازاد
free play ازاد
free play لق
free play بدون محدودیت
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free radical رادیکال ازاد
free recall یاداوری ازاد
free redical بنیان ازاد
free rocket موشک ازاد
free on truck تحویل کالا روی کامیون
free on rail تحویل کالا روی قطار
free of cost مفت
free of duty معاف از عوارض گمرکی
free of particular average معاف از خسارات جزئی
free of tax بدون مالیات
free on boand فوب
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free on board بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on quay تحویل دراسکله
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on rail تحویل در راه اهن
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free rocket موشک غیر هدایت شونده
free rotation چرخش ازاد
free spokenness رک گویی
free spokenness ساده گویی
free spool چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free stream جریان ازاد
free support تکیه گاه ازاد
free surface سطح اب ازاد
free surface مخازن ازاد اب
free surface سطح ازاد
free swimming شناور
free swimming قادر به شنا
free thinker کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free spoken بی محابا
free spoken بی پرده
free safety مدافع در منطقه ضعف
free sample نمونه مجانی
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space فضای ازاد
free space فضای خالی
parallax-free <adj.> بدون اختلاف در رویت
free spillweir سرریز ازاد
free spoken رک گو
free spoken ساده گو
free thinker وبه مذهب بی اعتنا است .
mean free path مسافت ازاد متوسط
barrier-free بدون حائل
free from taxes <adj.> معاف از مالیات
free from taxes <adj.> بدون مالیات
tax-free <adj.> معاف از مالیات
tax-free <adj.> بدون مالیات
parallax-free <adj.> بدون اختلاف منظر
free rider آدم انگل
free rider آدم لاشخور
free rider آدم مفت خور
trouble-free <adj.> بدون دردسر
postage-free <adj.> حمل رایگان
free shipping <adj.> حمل رایگان
postage-free <adj.> ارسال رایگان
free shipping <adj.> ارسال رایگان
postage-free <adj.> ارسال مجانی
problem-free <adj.> بدون دردسر
trouble-free <adj.> بدون زحمت
Free Classicism [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Free Gothic احیای سبک گوتیک
Free style [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Free Tudor [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed, <adj.> دست و دلباز
problem-free <adj.> بدون زحمت
free shipping <adj.> ارسال مجانی
mean free path مسافت ازاد میانگین
to set free ازادکردن
weapons free جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range آزادچر
free-range خانگی
free-standing خودایستا
free-standing غیرمتصل
free-standing مجزا
free-standing مستقل
free-standing آزاد
the free list صورت کالای بی گمرک
tax free معاف از مالیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com