English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
Other Matches
silver <adj.> رنگ نقره ای
silver نقره پوش کردن نقره فام شدن
silver سیم
silver Ag :symb
silver نقره
silver bar شمش نقره
silver medal نشان نقره
silver medal مدال نقره
ingots silver نقره شمش
silver lining روزنهی امید
silver birches رجوع شود به birch paper
nickel silver مقاومت ورشویی
nitrate of silver سنگ جهنم
nickel silver الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل
nickel silver ورشو
silver birch رجوع شود به birch paper
silver medals مدال نقره
silver thread نخ های زربفت یا نقره ای [این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
conductive silver نقره هادی
the name of the unit of silver درهم
deprecation of silver کاهش ارزش سیم
silver lining چیز امیدوار کننده
german silver ورشو
silver-plated دارایلایهنازک
silver paper کاغذفویلشده
flat silver فروف نقره
gold or silver گلابتون
silver medals نشان نقره
silver screen سینما
silver plate بانقره اندودن
quick silver سیماب
silver plate اب نقره
silver plate نقره اندود
silver nitrate نیترات نقره
silver fox روباه نقره فام
silver foil ورق نقره
silver extraction استخراج نقره
silver coulometer کولن سنج نقرهای
silver cord محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
silver bronze هفت جوش
silver bell درخت لعل
quick silver جیوه
quick silver طبع سیمابی جیوه زدن به
silver plate فرف نقره
silver tongued فصیح
silver wedding بیست وپنجمین سال عروسی
silver vessels فروف نقره
silver vessels فروف سیمین
silver tongued چرب زبان
the alloy of silver عیارنقره
nickle silver نیکل
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
silver standard استاندارد نقره
silver standard واحد پول نقره
silver spoon ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
silver screen پرده سینما
nickle silver Ni :symb
silver spoon قاشق نقره
every cloud has a silver lining <idiom> [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
electrolytic silver refining الکترولیز نقره
pencil of silver nitrate سنگ جهنم قلمی
gold and silver plant حشیشه القمر
hand something to someone on a silver platter <idiom>
silver inwrought with gold سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
To be born with a silver spoon in ones mouth . درناز ونعمت بدنیا آمدن
born with a silver spoon in one's mouth <idiom> باثروت به دنیا آمدن
free for all زدوخوردهمگانی
free for all داد وبیداد
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
i did that of my own free will این کار را کردم
i did that of my own free will به میل خود
having free will فاعل مختار
having free will ازادکار
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
free <adj.> دست و دلباز
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free فاقد
free تحویل
free بخشودن
free ازادکردن
free جایز
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free will اختیاری
free will ازادی اراده
free will طیب خاطر
free will اراده ازاد
free will اختیار
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free موجود در دیسک یا حافظه
free حرکت قایق در جلو باد
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free رایگان سخاوتمندانه
free مجانی
free اختیاری مختار
free مستقل
free مطلق
free ازاد
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free روا
free مجاز منفصل
free بازیگر ازاد
free ترخیص کردن میدانی
free بطور مجانی ازادکردن
free رها
free rotation چرخش ازاد
free sample نمونه مجانی
mean free path مسافت ازاد متوسط
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
leave someone free to مخیر گذاشتن کسی
free redical بنیان ازاد
free rocket موشک ازاد
free safety مدافع در منطقه ضعف
free rocket موشک غیر هدایت شونده
obsolescence free دستگاه متروک
free play بدون محدودیت
post free بدون نیاز به تمبر زدن
free swimming شناور
free radical رادیکال ازاد
free hearted رک گو
free recall یاداوری ازاد
mean free path مسافت ازاد میانگین
free surface سطح ازاد
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free play لق
free thinkers ازاد فکران
free trader تجارت ازاد
free surface مخازن ازاد اب
free trader بدون گمرک
free turbine توربین ازاد
free verse شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free surface سطح اب ازاد
free volume حجم ازاد
free vortex گرداب ازاد
free WAIS گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
free tower برج پرش ازاد
free tower برج ازاد
free throw پرتاب بدون مانع برای یار
free thinker وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinker کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free thinking ازادی از قیود مذهب
free thought وارستگی از مذهب
free swimming قادر به شنا
free thought ازادی فکر لامذهب
free throw پنالتی
free throw پرتاب ازاد
free throw پاس بدون مانع
free support تکیه گاه ازاد
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
free zone منطقه ازاد تجاری
free spoken ساده گو
free spoken رک گو
guns free توپها اتش باختیار
free spillweir سرریز ازاد
heart free ازاد ازقید عشق
heart free مبرا از عشق
free space فضای خالی
free space فضای ازاد
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone منطقه ازاد
free spoken بی پرده
free wheeling حالت خلاصی
free wheeling خلاصی
free stream جریان ازاد
free with ones money ولخرج
free spool چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free spokenness ساده گویی
free spokenness رک گویی
free world جهان ازاد
free spoken بی محابا
free world کشورهای غیرکمونیست
free skating قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
running free خلاص کار کردن
free rider آدم انگل
tax-free <adj.> معاف از مالیات
tax-free <adj.> بدون مالیات
Free Classicism [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
free from taxes <adj.> بدون مالیات
free rider آدم لاشخور
free rider آدم مفت خور
barrier-free بدون حائل
free from taxes <adj.> معاف از مالیات
Free Gothic احیای سبک گوتیک
Free style [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
problem-free <adj.> بدون دردسر
trouble-free <adj.> بدون زحمت
problem-free <adj.> بدون زحمت
parallax-free <adj.> بدون اختلاف منظر
trouble-free <adj.> بدون دردسر
free shipping <adj.> ارسال مجانی
Free Tudor [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed, <adj.> دست و دلباز
postage-free <adj.> حمل رایگان
free shipping <adj.> حمل رایگان
postage-free <adj.> ارسال رایگان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com