Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
front foil
فلزورقهایجلویی
Other Matches
foil
تراشه
foil
ته چک سوش
foil
فلز ورق شده
foil
ورق سیماب پشت اینه
foil
زرورق بی اثرکردن
foil
عقیم گذاردن خنثی کردن
foil
دفع کردن
foil
فلز راورقه کردن
foil
جای نگین
foil
سه برگی
foil
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
rear foil
دنبالهتیغه
copper foil
ورقه بسیار نازک مسی ورقه مسی زرورق مسی
to foil a plan
خنثی کردن نقشه ای
electric foil
شمشیر فویل با نوک برقدار
to foil a plan
نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan
عقیم گذاردن نقشه ای
silver foil
ورق نقره
electric foil
فلوره الکتریک
metal foil
ورق نازک فلزی
absorption foil
ورق جذب
gold foil
زرورق کلفت
gold foil
ورقه زر
air foil
سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
tin foil
ورق قلع
tin foil
ورق نازک قلع
aluminium foil
کاغذ الومینیوم
metal foil
زرورق
foil warning line
حلقهاخطارخنثیکننده
To thwart . To foil . To undo .
نقش بر آب کردن
up front
رک و راست
to go to the front
بجبهه رفتن
up front
رک
up front
بیپرده پوشی
in front of
در قبال
up front
با صراحت و صداقت
up front
چشمگیر
up front
در انظار
up front
جلو چشم مردم
up front
از پیش
up front
پیشاپیش
up front
بیعانه
up front
پیش -
front
نمای ساختمان
up front
<idiom>
روراست ،صحیح
at the front
در جلو
front
بازی در سانتر
to go to the front
داخل جنگ شدن
front
درصف جلوقرارگرفتن
front
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front
بطرف جلو روکردن به
front
منادی جبهه جنگ
front
جلودار
front
نما طرز برخورد
front
صف پیش
front
یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front
پیش
front
جبهه
front
سمت دشمن
front
در قبال
front
به جلو
front
نمای جلو
front
فرمان سر روبرو جلو
front
جبهه هوا
front
نمای ساختمان
front
خط اول میدان رزم پیشانی
front
بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
front
جلو
at front
<adv.>
جلو
in the front
<adv.>
در جلو
at the front
<adv.>
در جلو
in front
<adv.>
در جلو
at front
<adv.>
در جلو
in the front
<adv.>
جلو
at the front
<adv.>
جلو
in front
<adv.>
جلو
at front
<adv.>
در پیش
in front
<adv.>
در پیش
at the front
<adv.>
در پیش
in the front
<adv.>
در مقابل
at the front
<adv.>
در مقابل
in front
<adv.>
در مقابل
at front
<adv.>
در مقابل
in the front
<adv.>
در پیش
front binding
روپوشجلویی
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
type front
نوعی روش تایپ کردن نامه ها
type front
ماشین تایپ به جلو
water front
جبهه رطوبتی
the front door
درجلو
wave front
جبهه امواج رادیویی
wave front
جبهه موج
the front door
درورد
fall front
پیشآمدگیجلویدکور
front leg
پایهجلو
front lights
چراغهایجلو
front mudguard
گلگیرجلو
front pipe
لولهجلو
front point
میخجلویکفش
front tip
آبپاشنوکاتو
front wheel
چرخجلو
front bench
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front door
دراصلیساختمان
In the front rank.
درصف جلو
front crawl
شنایکرال
front lamp
لامپ جلو
front knob
دستگیریجلویی
front sight
مگسک
front apron
جلویکروات
front beam
شاغولجلویی
front board
مقوایجلویی
front brake
ترمزجلو
front crossbar
مانعپیشین
front derailleur
درایلرجلویی
front flap
زبانهجلویی
front pocket
جیبجلو
front footrest
پدالجلویی
front indicator
فشارسنج
front indicator
جلو
front panel
تابلوی جلو دار
warm front
جبهه هوای گرم
front face
سطح برجسته
front end
نرم افزار نهایی
front end
سر جلویی
front drop
پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front court
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front court
نیمهای که به ان حمله میشود
front bearing
یاطاقان جلو
front face
پیشانی
front grip
گرفتن میله دست مهتابی
front lighting
روشنایی جلو ساختمان
front office
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
front matter
پیش گفتار
front matter
مقدمه
front lines
خطوط جلو جبهه
front lines
خطوط مقدم
front lines
خط مقدم جبهه
front liner
سانتر فوروارد
front axle
اکسل جلو
fore front
نمای اصلی
front man
جلودار
front line
خط حمله خط حمله یادفاع
front line
9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front-runners
دونده پیشتاز
front-runner
دونده پیشتاز
front runner
دونده پیشتاز
cold front
پیشان هوای سرد
cold front
جبهه هوای سرد
front man
منادی
front man
پیشرو
front men
جلودار
front rake
زاویه شیب
action front
حاضر به تیر
front-page
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page
سرصفحه
front page
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front page
سرصفحه
front men
پیشرو
front men
منادی
shop front
ازاره نمای بنا
front panel
مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
sight front
دید جلو در نقشه برداری
mach front
انتن ماخ سنج
mach front
میله انتن سرعت سنج هواپیما
home front
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
shirt front
پیش سینه اهاری
front wall
دیوار جلو
front wall
دیوار مقابل اسکواش
front view
پیشانی
odd front
خط دفاعی 4 نفره
front view
نمای جلویی
popular front
ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
shock front
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
shirt front
پیش سینه
sea front
نمای دریایی شهر
pressure front
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
popular front
لیکن زمامداری این حکومتها دیری نپایید
popular front
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
popular front
جبهه خلق ملی
popular front
جبهه ملی
front view
جبهه
front view
نمای جلو
front strain
کرنش پیچشی
front raise
تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
front race
پیشتازی
front putty
بتونه جلو
front porch
میدان جلو
front rank
صف جلو
front underlock
خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
outside kick and front headlock
قفل کردن سرحریف
outside kick and front headlock
گرفتن دست راست بادست چپ و چرخاندن ازروی پشت
front top pocket
جیببالایجلویشلوار
outside kick and front headlock
لنگ تندر
front-end loader
بهبیللودر
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
front wheel suspension
تعلیق چرخهای جلو
front de liberation national
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
front axle drive
محرک اکسل جلو
front axle housing
پوسته اکسل جلو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com