Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 168 (9 milliseconds)
English	Persian
frost protection preparation	ضدیخ
Other Matches
frost	ژاله
frost	شبنم منجمد
frost	شبنم سرماریزه
frost	گچک
frost	برفک سرمازدن
frost	سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frost	بشمه
frost	شبنم
frost	یخ بندان
frost	یخبندان
frost point	نقطه شبنم
jack frost	بابایخی
frost susceptibility	یخزدگی
frost work	نقشه شبنم یخ زده در روی پنجره ومانندان
jack frost	لولوی زمستانی
hoar frost	شبنم یخزده
hoar frost	بشم
frost nail	میخ یخ شکن
frost hoil	ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
frost bite	سرمازدگی
frost blanket course	لایه پاد یخ
frost blanket course	لایه ضد یخ قشر ضد یخ
frost flower	گل مینا
frost heave	برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
frost heave	افزایش حجم خاک حاصل ازیخبندان
frost susceptibility	استعداد یخزدگی
frost heave	تورم خاک در اثر یخبندان
frost hoil	اماس
frost hoil	یخزدگی
glazed frost	شبنممنجمدشده
frost bitten	سرمازده
frost hoil	ورم یخزدگی
My finger is bitten by frost.	انگشتم راسرما زده است
frost and kindred phenomena	یخ بندان وکیفیات طبیعی همانند انfreshman
preparation	تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation	اتش تهیه
preparation	تهیه کردن اتش
preparation	تیرتهیه اجراکردن
preparation	پیش بینی
preparation	امادگی
preparation	تمهید
preparation	پستایش امادش
preparation	تهیه
preparation	تدارک
preparation	تهیه مقدمات
preparation	اقدام مقدماتی
preparation	اماده سازی
preparation	تدارک دیدن
preparation	اماده کردن
preparation	تیرتهیه
it is in preparation	در دست تهیه است
preparation	امایش
preparation	آماده کردن چیزی
preparation	تهیه و ارایش
preparation	پیش بینی کردن
preparation	امادگی اماده سازی
They must hunger in frost, that will not work in heat. <proverb>	آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
data preparation	امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
artillery preparation	اتش تهیه توپخانه
data preparation	امایش داده ها
data preparation	داده امایی
counter preparation	تیر ضد تهیه
counter preparation	ضد تهیه
preparation fire	تیر تهیه
preparation for the eclipse	آمادگیبرایخسوف
preparation for the eclipse	کسوف
preparation fire	اتش تهیه
preparation of attack	شمشیرباز اماده حمله
preparation of food	تهیه خوراک
preparation time	زمان تهیه
the preparation day	روز تهیه
artillery preparation	تیر تهیه توپخانه
attack on preparation	شمشیرباز اماده برای حمله
acute preparation	حیوان کشی از روی ترحم
data preparation device	دستگاه اماده سازی داده
central food preparation facility	کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
molding sand preparation plant	واحد تهیه ماسه قالب گیری
protection	عمل حفافت
self protection	دفاع از نفس
self protection	حفافت از خود
self protection	برقراری تامین از خود
protection	تیمارداری
protection	عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
protection	اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
protection	سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
protection	کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
protection	مانع کپی گرفتن شدن
protection	خط امان
protection	پشتیبانی
protection	سیگنال بررسی اینکه آیا بخشی از حافظه توسط برنامه قابل دستیابی است یا خیر
self protection	صیانت نفس حفافت از خود
protection	محافظت
protection	حراست حمایت
protection	حفظ
protection	نگهداری
protection	نیکداشت
protection	تامین نامه
protection	حمایت
over protection	تقویت
under protection	تحت الحمایه
protection	حفافت
thermal protection	محافظت حرارتی
password protection	حفافت به کمک کلمه رمز
protection level	سطح حفافت
protection hood	کلاهک یا روپوش محافظ
protection key	کلید حفافت
protection ring	حلقه حفافت
head protection	محافظسر
hand protection	محافظدستی
feet protection	محافظپا
eye protection	محافظچشم
ear protection	محافظگوش
x ray protection	حفافت رونتگن
toe protection	پاشنه بندی
storage protection	حفافت حافظه
storage protection	حفافت انباره
software protection	حفافت نرم افزاری
environmental protection	حفاظت محیط زیست
rust protection	حفافت در برابر زنگ زدگی
Under the protection of the law.	درپناه قانون
collective protection	حفافت گروهی
data protection	حفافت داده ها
bank protection	حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
degree of protection	میزان تامین درجه حفافت
distance protection	وسیله حفافت فاصله
environmetal protection	حمایت محیط زیستی
file protection	حفافت پرونده
file protection	حفافت فایل
bank protection	ساحل داری
bank protection	ساحلبانی
block protection	حفافت بلوک
collective protection	حفافت جمعی
consumer protection	حمایت از مصرف کننده
copy protection	جلوگیری از اعمال کپی
copy protection	محافظت از کپی
copy protection	حفافت دربرابر کپی
cell protection	حفافت سل
cathode protection	حفافت کاتدی
flood protection	حفافت در مقابل طغیان
armor protection	حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
armor protection	حفافت زرهی
memory protection	حفافت حافظه
protection from sin	عصمت
over voltage protection	وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
overload protection	حفافت بار زیاد
lightning protection	با خاموش کننده مغناطیسی
insulation protection	حفافت عایق بندی
overvoltage protection	حفافت فشار زیاد
impedance protection	حفافت امپدانس
degree of protection	میزان حفافت
anodic protection	حفافت اندی
anticorrosive protection	حفافت در برابر خوردگی
memory protection	پشتیبانی ازحافظه
positional protection device	دستگاه حفافت درگاه
The Physics of Radiation Protection	فیزیک بهداشت
The Physics of Radiation Protection	فیزیک محافظت از پرتو
respiratory system protection	حافظدستگاهتنفسی
anti skid protection	حفافت از لغزش
power system protection	حفافت سیستم قدرت
rust protection paint	رنگ ضد زنگ
indirect bank protection	کناره بندی غیر مستقیم
line differential protection	حفافت دیفرانسیلی خط
high tension protection	حفافت فشار قوی
protection and indemnity club	باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
overflow protection switch	کلیدحافظآبهایاضافی
The Physics of Radiation Protection	بهداشت پرتوی
Protection money. Racket money.	باج سبیل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com