English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 52 (4 milliseconds)
English Persian
fully-grown رشدکاملکرده
Other Matches
grown-up رشد کرده
self grown خودرو
self grown خودرسته
grown up بالغ و رشید
grown سبز شده
grown رسیده جوانه زده
grown رشد کرده
grown روییده
grown-up سالمند
grown-up بالغ
grown-ups رشد کرده
high grown بلند قد
high grown دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
home-grown خانگی
home-grown محصول خانه
He has grown into a man . برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
high grown بلند بالا
full grown بالغ
full-grown رشدکامل کرده
full grown رشدکامل کرده
grown-ups بالغ
full-grown بالغ
grown-ups سالمند
home grown software برنامههای نوشته شده توسط استفاده کنندگان سیستم کامپیوتری
fully کاملا
fully تماما
fully تخته مدار که همه قط عات را در یک محل دارد
fully از قبیل هر قطعه نوری یا نهانی
fully حروف ایجاد شده توسط چاپگر در یک عمل
fully سیر
fully-fledged انجام تمام وکمال
well done [fully cooked] <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
fully cooked <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
fully automatic کاملا" خودکار
fully automatic تمام اتوماتیک
fully authorized تام الاختیار
fully paid که حقوق خودراتمام میگیرد
fully qualified جامع الشرایط
fully responsible مکلف
fully empovered دارای اختیارات تام
fully automatic machine تمام اتومات
fully formed characters کاراکترهای چاپی
fully automatic machine دستگاه تماما"خودکار
It hast fully registered with her . درود گرم وصمیمانه
The project is not fully developed yet. این طرح هنوز پخته وآماده نیست
fully formed character کاراکتر تمام شکل یافته
fully hydraulic machine دستگاه تماما " هیدرولیکی
fully ionized plasma پلاسمای تمام یونیزه
The place was fully packed . گوش تا گوش آدم نشسته بود
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog . مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
Fully exposed (over-exposed)to the sun. درسینه آفتاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com