English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English Persian
fundamental forces نیروهای بنیادی [فیزیک]
fundamental forces اندرکنش های بنیادی [فیزیک]
Other Matches
fundamental ابتدایی
fundamental پایهای
fundamental اصولی مقدماتی اساسی
fundamental اولیه
fundamental بنیادی
fundamental اصلی
fundamental اصل
fundamental اساسی
fundamental اساس
fundamental پایه
fundamental colors رنگهای اصلی
fundamental frequency بسامد اصلی
fundamental particles ذرات بنیادی
fundamental rules قواعدیاقوانین اساسی
fundamental skill مهارت بنیادی
fundamental unit واحدهای اصلی
the four fundamental operation چهارعمل اصلی
fundamental vibration ارتعاش اصلی
fundamental research علم پایه
fundamental research علم بنیادی
fundamental unit یکای بنیادی
fundamental units یکاهای بنیادی
fundamental interactions نیروهای بنیادی [فیزیک]
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
fundamental interactions اندرکنش های بنیادی [فیزیک]
Fundamental ( radical) changes. تغییرات اساسی وعمده
fundamental operation of arithmetic چهار عمل اصلی [ریاضی]
A fundamental (slight) difference. اختلاف اساسی ( جزئی )
fundamental period vibration دوره اصلی ارتعاش
fundamental motor pattern انگاره بنیادی حرکت
fundamental motor pattern الگوی بنیادی حرکت
five fundamental economic questions و چگونه توزیع شود
five fundamental economic questions چه کسانی تولیدکنند
five fundamental economic questions چگونه تولید شود
five fundamental economic questions چه مقدار تولید شود
five fundamental economic questions پنج سوال اساسی اقتصادی : چه چیز تولید شود
one of the [basic] fundamental tenets of democracy یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
forces بی عصمت کردن
forces مجبورکردن بزورگرفتن
forces پاس بی هدف
forces نفوذ
forces مسلح کردن
forces یکان قسمت نظامی
forces تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces خشونت نشان دادن
forces بردار نیرو
forces شدت عمل
forces عده
forces قوا
forces عنف
forces فشار دادن
forces بزور بازکردن
forces راندن
forces بیرون کردن
forces بازور جلو رفتن تحمیل
forces مجبور کردن
forces وادار کردن
forces نیروی نظامی
forces قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces جبر
forces قدرت
forces مجبورکردن
forces تحمیل کردن
forces شروع به عمل یا کار
forces نافذ
forces کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces مجبور کردن کسی به انجام کاری
forces زور
forces نیرو
forces ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
people forces نیروی چریکی دفاع از خود در شهرو دهات
political forces نیروهای سیاسی
market forces عوامل موثردر بازار
polygon of forces کثیرالاضلاع نیروها
police forces دادگاه پلیس
screening forces نیروهای پاسیور
task forces تاسک فورس
people forces نیروی پایداری
parallelogram of forces متوازی الاضلاع نیروها
package forces نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
orientation forces نیروهای دو قطبی- دو قطبی
orange forces علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
opposing forces نیروهای متخاصم
nuclear forces نیروهای هستهای
naval forces نیروی دریایی
naval forces نیروهای دریایی
nato forces نیروهای پیمان ناتو
polygon of forces بس گوشه نیروها
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
armed forces مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
system of forces دستگاه نیروها
special forces نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
police forces نیروی انتظامی
triangle of forces سه گوشه نیروها
armed forces نیروهای مسلح
triangle of forces مثلث نیروها
restraining forces نیروهای مهار کننده
resolution of forces تجزیه نیروها
opposing forces نیروهای درگیر نبرد
task forces نیروی اجرای عملیات
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
police forces نیروی پلیس
regional forces نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
army forces نیروهای زمینی
combat forces نیروهای رزمی
combined forces نیروهای مرکب
component forces نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
expeditionary forces قشون استعماری
component forces نیروهای مولفه
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
differential forces نیروهای دیفرانسیلی
expeditionary forces نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
blue forces نیروهای ابی
blue forces نیروهای خودی
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
assigned forces نیروهای زیر امر
assigned forces نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
air forces نیروی هوایی
auxiliary forces قوای کمکی
auxiliary forces نیروی کمکی
task forces گروه کار
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
distribution of forces تقسیم نیروها
distribution of forces واگذاری نیروها
land forces قوای بری
land forces نیروی زمینی
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
landing forces قوای اب خاکی
landing forces نیروهای پیاده شونده
lateral forces نیروهای عرضی
marine forces تفنگداران دریایی
marine forces نیروی تفنگدار
market forces نیروهای بازار
irregular forces نیروهای چریکی
irregular forces نیروهای نامنطم
expeditionary forces نیروی اعزامی
enemy forces نیروهای دشمن
forces of production نیروهای تولید
four forces of nature چهار نیروی بنیادی طبیعت
friendly forces نیروهای خودی
composition of forces ترکیب نیروها
garrison forces نیروهای پادگانی
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
ground forces نیروی زمینی
ground forces نیروهای زمینی
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
armed forces courier پیک ارتشی
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
sum of all external forces حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
peace keeping forces نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
balance collective forces نیروهای کلی متعادل
van der waals forces نیروهای وان در والس
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
dipole dipole forces نیروهای دو قطبی- دوقطبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com