English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
fuse post اتصال فیوز
fuse post برن فیوز
fuse post پست فیوز
Other Matches
fuse فتیله مواد منفجره فیوز
fuse روان شدن
fuse آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fuse وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fuse رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
fuse ذوب شدن
re fuse دوباره گداختن
fuse ماسوره
fuse فیوز
fuse گداختن
fuse ترکیب کردن یا شدن ذوب شدن
fuse سیم گذاشتن
fuse فتیله گذاشتن در
fuse امیختن
fuse فیوزدارکردن امیختن
fuse panel پانل فیوز
fuse plug فیوز فشنگی
fuse panel تابلوی فیوز
fuse box جعبه فیوز
fuse link فشنگ فیوز
fuse wire سیم فیوز
fuse link رابط فیوز
fuse link فیوز باز
fuse clip گیره فیوز
fuse cut out قطع فیوز
fuse element واحد فیوز
fuse gear متعلقات فیوز
fuse cutout فیوز جهنده
fuse holder فیوز
fuse holder نگهدارنده فیوز
fuse key کلید ماسوره
fuse wire رابط فیوز
fuse boxes جعبه فیوز
enclosed fuse فیوز محفوظ
connection fuse فیوزاتصال
connection fuse ماسوره اتصال دهنده
charging fuse فیوز پر کردن
cartridge fuse فیوز فشنگی
detonating fuse فیوز انفجاری
blow out fuse فیوز انفجاری
fuse base پایه ی فیوز
fuse block چینی فیوز
fuse block خانه فیوز
electrical fuse فیوز برق
fuse cartridge فشنگ فیوز
fuse carrier فیوزگیر
fuse carrier نگهدارنده فیوز
fuse board تخته فیوز
fuse block قالب فیوز
fuse block بلوک فیوز
blasting fuse اتشباری انفجاری
mains fuse فیوز شبکه
fuse puller انبرمخصوصفیوز
to blow a fuse فیوزی سوزاندن
plug fuse فیوز فشنگی
protect by fuse حفافت با فیوز
protect fuse فیوز محافظ
quick fuse ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
renewable fuse فیوز تعویض پذیر
safety fuse فیوز
safety fuse فیوز اطمینان
proximity fuse فیوزمجاور
strip fuse فیوز نواری
telephone fuse فیوز تلفن
fuse body بدنهفیوز
automobile fuse فیوز اتومبیل
time fuse ماسوره زمانی
main fuse فیوز اصلی
wire fuse فیوز ذوب شونده
fuse unit رابط فیوز نگهدارنده فیوز
fuse switch کلید فیوزدار
fuse strip نوار بسیار باریک ذوب شونده فیوز
fuse strip فیوز نواری
intermediate fuse فیوز میانی
fuse socket پایه فیوز
fuse unit واحد فیوز
fuse socket سوکت فیوز
fuse setter ماسوره بند
fuse plug توپی فیوز
link fuse فیوز باز
safety fuse فیوز ایمنی
fuse plug سرریز خاکی
double acting fuse فیوز دوبل
delay action fuse فیوز تاخیری
He has a short fuse. [American E] او [مرد] فیوزش زود می پرد. [اصطلاح روزمره]
He has a short fuse. [American E] او [مرد] زود از کوره در می رود. [اصطلاح روزمره]
time-lag fuse فیوز تاخیری
ten-amp fuse ماسوله ده آمپری
high voltage fuse فیوز فشار قوی
variable time fuse ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
oil break fuse فیوز روغنی
quick break fuse فیوز قطع سریع
low voltage fuse فیوز فشار ضعیف
fuse cut out switch کلید قطع مجهز به فیوز
fuse mounting strip نوار باریک فیوز
high tension fuse فیوز فشار قوی
open link fuse فیوز باز
knife-blade cartridge fuse فیوزفشنگیتیغهدار
last post شیپورعزا
last post شیپور خاموشی
to post up مطلع کردن کامل دادن به
to post up تکمیل کردن
out post نگهبان
out post نگهبانی
the post has come پست وارد شد
the post has come پست رسید
the post has come پست امد
Would you post this for me, please? ممکن است لطفا این را برای من پست کنید؟
first post شیپور خبر شبانه
out post پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
ex post بوقوع پیوسته
ex post عملی
ex post واقعی
ex post به اعتبار گذشته
post چوب تقویت
post- تیرعمودی
post- جرز
post- چوب تقویت
post- مربوط به پست
post- گماردن نگهبان قرار دادن
post- محل ماموریت موضع
post- پادگان قرارگاه
post- پایگاه
post تیرعمودی
post- تیر
post- دیرک ستون
post جرز
post- وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post- وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
post- که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود
post- بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post- ستون
post- محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post- تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
post- پست کردن
post- اگهی کردن اعلان کردن
post- شغل
post- مجموعه پستی
post- نامه رسان پستچی
post محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post- چاپار
post- پست
post وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post ستون
post ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
post بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post- بسته پستی
post تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
post- سیستم پستی پستخانه
post- مقام مسئولیت
post- عجله
post- پاسگاه
post- پست نظامی
post- تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post تیر
post دیرک ستون
post پست کردن
post- ارسال سریع پست کردن
post- صندوق پست تعجیل
post که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود
post- بدیوار زدن
post شغل
post مقام مسئولیت
post پاسگاه
post پست نظامی
post تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post ارسال سریع پست کردن
post عجله
post صندوق پست تعجیل
post سیستم پستی پستخانه
post بسته پستی
post مجموعه پستی
post نامه رسان پستچی
post چاپار
post پست
post بدیوار زدن
post اگهی کردن اعلان کردن
post پایگاه
post مربوط به پست
post پادگان قرارگاه
post محل ماموریت موضع
post گماردن نگهبان قرار دادن
post road جاده چاپارخانه دار
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
queen post عصا
post road جاده پستی
post restante پست رستان
post restante پست رستانت
post property اموال پادگان
post property اموال پادگانی
post script SYSTE ADOBE برای طراحی فاهر صفحات درسیستمهای ریزکامپیوتری ساخته شده است یک زبان شرح صفحه که توسط S
post strike بعد از اجرای تک
post strike بعد از تک هوایی
hanging-post [تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
king-post شاه تیر
post race مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
post union اتحاد پستی بین المللی
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com