Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
gate money
پولبلیطورودیه
Other Matches
Protection money. Racket money.
باج سبیل
Money for jam . Money for old rope .
پول یا مفتی
money begets money
<idiom>
پول پول می آورد
gate
دروازه
gate
محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gate
دروازه شروع اسکی
gate
قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gate
گیت
gate
دریچه
gate
در بزرگ
gate
مدخل دریجه سد
gate
وسایل ورود ورودیه
gate
دریچه تنظیم اب در مخزن سد
gate
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate
فرمان استفاده ازموشک و راکت در جنگ هوایی
gate
راه تغذیه لشعلث
gate
قط عات الکترونیکی که یک تابع منط قی را پیاده سازی می کنند
Gate
ورودی به باند
and gate
دریچه و دریچه ضرب منطقی
and gate
مدار AND
and gate
دریچه و
gate
مدخل
gate
سوزن اتصال به یک FET
gate
دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gate
دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
gate
پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
gate
پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
gate
پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gate
مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gate
مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
gate
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gate
زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
down gate
راهگاه پایین دست
not gate
دریچه نقیض
not or gate
دریچه نا- یا
or gate
دریچه OR
not gate
دریچه نا
not and gate
دریچه نا- و
nor gate
دریچه نایا
or gate
دریچه یا
gate
یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
nor gate
دریچه نقیض یا
saw gate
چارچوب اره
gate
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
take out gate
دریچه ابگیر ابیاری
xor gate
دریچه یای ضمنی
check gate
دریچه تنظیم
flood gate
سد دریچهای
crash the gate
<idiom>
بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
nonequality gate
دریچه نابرابری
waste gate
مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
gate meeting
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
gate crasher
میهمان ناخوانده
caterpillar gate
دریچه چرخ زنجیری
gate electrode
الکترود دریچهای
burst gate
لامپ پیام گذار
gate hanger
التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
gate leaf
بدنه دریچه سد
flood gate
بندسیلگیر
color gate
دریچه پیام رنگی
flood gate
ابگیره
equality gate
برابر سازی
equal gate
دریچه برابری
discharge gate
دریچه تخلیه
elementary gate
دریچه ابتدایی
elementary gate
دریچه مقدماتی
lower gate
دروازهپائینی
nand gate
دریچه نقیض و
ring gate
دهانهحلقوی
wicket gate
دهانهدریچه
equivalence gate
دریچه هم ارزی
equivalence gate
دریچه معادل
exclusive nor gate
دریچه نقیض یای انحصاری
flap gate
دریچه یک طرفه
complement gate
دریچه متمم ساز
spillway gate
درخروجآبسطحسد
gate-leg
پایهدروازهایشکل
cow gate
چراگاه گاو
nand gate
دریچه ناو
exclusive or gate
دریچه یای انحصاری
exjunction gate
دریچه یای انحصاری
upper gate
دروازهبالایی
He was approaching the gate.
او
[مرد]
به دروازه نزدیک شد.
sluice gate
ابگیره
sluice gate
اب بند
sluice gate
دریچه
indicator gate
دریچه شاخص
inclusive or gate
دریچه یای شامل
starting gate
دروازه شروع
tainter gate
دریچه قطائی
tainter gate
دریچه لولادار
railroad gate
درب ورودی راه اهن
threshold gate
دریچه استانهای
head gate
دریچه بالادست سد
head gate
دریچه فوقانی کانال
golden gate
پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
gate valve
شیر کشویی
gate vessel
شناور درب حوض تعمیرات ناو
roller gate
دریچه غلطان
lich gate
راهرو
gate keeper
دروازه بان
lich-gate
راهرو سرپوشیده
gate tube
لامپ دریچهای
gate transition
شیر فلکه تبدیل
gate post
تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
bifurcation gate
دریچهای که با دو مجراجریان را از خود عبور میدهد
blind gate
دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
pouring gate
دریچه ریزش
pouring gate
تغذیه قالب
proselte of the gate
کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
lich gate
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
gate valve
شیر قطع جریان
majority gate
دریجه اکثریت
logic gate
دروازه منطقی
gate operating platform
سکوی مانور دریچه ها
mitre gate recess
دریچهتنفسشمار
jet flow gate
دریچه با سرلوله
jet flow gate
فشاراین دریچه زیاداست
fixed wheel gate
دریچه قرقرهای با محورثابت
gate operating ring
حلقهورودیعملکننده
master gate valve
مدخلدریچهاصلی
The crowd was pressing against the gate .
جمعیت به درورودی فشار می دادند
gate-leg table
میزپایهدروازهای
gate chamber wall
جایگاه حرکت دریچه
gate operating deck
سکوی مانور دریچه ها
fixed roller gate
دریچه چرخ قرقرهای ثابت
maximum gate trigger voltage
ولتاژ احتراق حداکثر
A creaking gate hang long.
<proverb>
یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
Fortune Knocks at least once at everymans gate.
<proverb>
خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
maximum gate trigger current
جریان احتراق حداکثر
memory controller gate array
ارایه درگاه کنترل حافظه
bear tape shutter gate
دریچه شیروانی شکل
insulated gate field effect transistor
ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
he is f. of money
پول فراوان دارد
be in the money
<idiom>
پول پارو کردن
value for money
قدرت خرید پول
value for money
ارزش پول
value of money
ارزش پول
money
سکه
his money is more than can
پولیش بیش
his money is more than can
ازانست که بتوان شمرد
be in the money
<idiom>
در پول غلت خوردن
money
پول
i have no money about me
با خود هیچ پولی ندارم
money
مسکوک ثروت
money
اسکناس
money
جایزه نقدی
take in (money)
<idiom>
رسیدن
we are want of money
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
money on d.
وجه امانعی
He is in the money.
پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
money on d.
پول سپرده
After all that money is of no use.
تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
even money
مبلغ مساوی در شرط بندی
f. money
پول فراوان
near money
شبه پول
near with one's money
خسیس
money worth
بهای پول
raise money
جمع اوری کردن پول
money worth
پول بها
raise money
فراهم کردن پول
role of money
نقش پول
to be rolling in money
<idiom>
تو پول غلت زدن
[اصطلاح]
money worth
چیزی که بپول بیزرد
mortgage money
پول رهنی
quantity of money
مقدار پول
purchase money
قیمت جنس
purchase money
در CL ثمن
money worth
برابر پول
ready money
پول نقد
money for jam
<idiom>
پول باد آورده
money for jam
<idiom>
پول بی دردسر
retention money
پول گرویی
do not coin money
<idiom>
پول چاپ نکردن
[پول چاپ نمی کنم]
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
requistion for money
پول
money stock
عرضه پول
requistion for money
درخواست
money supply
عرضه پول
pin money
<idiom>
پول خرده خرجی
money wage
مزد پولی
ready money
پول فراهم شده
ready money
پول موجود
money can't buy everything
<idiom>
پول خوشبختی نمی آورد
mortgage money
پول قرضی
passage money
کرایه مسافر
passage money
کرایه
neutrality of money
بدون تاثیربودن پول
borrowed money
پول قرض گرفته شده
money stock
حجم پول در گردش
I'm not made of money!
<idiom>
من که پولدار نیستم!
[اصطلاح روزمره]
onother's money
پول دیگری
odd money
یک اسکناس 01 ریالی
oceans of money
یک دنیا پول
You will need to spend some money on it.
تو باید برایش پول خرج بکنی.
passage money
خوراک
passage money
غذا
passage money
راه
promotion money
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
onother's money
پول شخصی دیگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com