Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (5 milliseconds)
English
Persian
gather writer
تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
Other Matches
to gather way
شروع بحرکت کردن
to gather up
جمع اوری کردن اماده کردن
to gather up
جمع کردن برچیدن
to gather up
گرداوردن
to gather together
جمع کردن فراهم اوردن
to gather together
گرداوردن
gather
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather
دریافت داده از منابع مختلف
gather
جمع شدن
gather
بزرگ شدن
gather
جمع کردن
gather
گرد کردن گرداوری کردن
gather
نتیجه گرفتن استباط کردن
gather
نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
gather
گرد امدن
to gather head
قوت گرفتن سرپیداکردن
wool gather
خیالبافی کردن
wool gather
حواس پرت بودن
to gather head
نیروگرفتن
gather skirt
دامنچیندار
gather sternway
شروع به عقب رفتن
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
gather headway
شروع به جلو رفتن
to gather information
[about; on]
جمع آوری کردن اطلاعات
[در مورد]
writer
مصنف
writer
راقم نگارنده
writer
نویسنده
writer
نگارنده
writer
مولف
to gather supporters around oneself
جمع آوری کردن هواداران به دور خود
type writer
ماشین تحرر
type writer
حرف نگار
type writer
ماشین تحریر
writer to the signet
مشاور حقوقی اسکاتلندی
the present writer
این بنده این جانب
the present writer
مولف
letter writer
کاغذ نویس
letter writer
نامه نویس
letter writer
نامه نگاری
ink writer
در تلگراف مرکب نویس
black writer
چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
writer's cramp
دست گرفتگی
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
news writer
خبرنگار
report writer
گزارش نویسی
the present writer
نویسنده
technical writer
نویسنده فنی
stroke writer
ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
sign writer
لوحه نویس
sign writer
تابلو نویس
letter writer
کتاب
report writer
نویسنده گزارش
scatter read gather write
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
He fabcies himself as a writer (author).
به خیال خودش نویسنده است
console type writer
ماشین تحریر میز فرمان
band street writer
یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت BUNDSOFTWARE BROADER ساخته شده است
to make good as a writer
نویسنده موفقی شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com