Dictiornary-Farsi | ghost-write | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 147 (2 milliseconds)

English	Persian
ghost-write	کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد


Other Matches

ghost	شبح
ghost	روان
ghost	روح
ghost	تجسم روح
ghost	چون روح بر خانه ها و غیره سرزدن
ghost	جان خیال
ghost	نشانگر دوم که در برخی برنامه ها استفاده میشود
ghost word	کلمه غیرمصطلح
ghost dance	رقص ارواح
ghost signal	تصویر دوگانه
ghost signals	علایم راداری سرگردان
ghost signals	علایم راداری بدون منبع
ghost word	لغت غیر مستعمل
ghost lines	نوارهای فسفردار
ghost-writer	کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers	کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
Holy Ghost	روح القدس
ghost town	شهر متروک
give up the ghost <idiom>	مردن ،دست کشیدن از کار
To give up the ghost	قالب تهی کردن
(not a) ghost of a chance <idiom>	حتی یک شانس کوچکی
ghost towns	شهر متروک
to give up the ghost	جان دادن
ghost writer	کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to raise a ghost	روحی راحاضرکردن
to lay a ghost	روحی راناپدیدکردن
to give up the ghost	مردن
to give up the ghost	جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
write down	ثبت کردن
write down	یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write down	تنزل دادن بهای اسمی سهام
Please write it like this (this way).	اینطور بنویسید
write out	به تفصیل نوشتن
write off <idiom>	تسویهحساب کردن
asking to write	استکتاب
write off <idiom>	پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write up <idiom>	مقامی را به حساب آوردن
write this way	این جوربنویسید
to write up	ستودن
to write out	بتفضیل نوشتن
write-in	شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-in	رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
to write off	زود نوشتن وفرستادن
to write off	به اسانی نوشتن
write-in	وابسته به اینگونه رای
to write off	قلم زدن
to write out	مفصلانوشتن
pc write	IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
over write	جای نوشتن
over write	جای نوشت
write this way	اینطور بنویسید
write-off	از دفتر خارج کردن
write	تحریر کردن
write	نوشتن
write up	ستودن
write up	به تفصیل نوشتن
write	رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write	ثبت رای کتبی
write	بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write up	به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write	قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write	حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write	خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write	کسر کردن
write	سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write	با اب وتاب شرح دادن
write	وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write	سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write	وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write	وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write	انشاکردن
write-up	ستودن
write off	مستهلک کردن
write off	از دفتر خارج کردن
write	سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write-off	قلم زدن
write-off	حذف کردن
write-off	مستهلک کردن
write-off	زود نوشتن
write off	حذف کردن
write off	قلم زدن
write-up	به تفصیل نوشتن
write-up	به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write	تالیف کردن
write off	زود نوشتن
write once read many	چند باربخوان
write once read many	چند بار بازیاب
write protect	قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
write once read many	یکبار نویس
write off capital	مستهلک شدن سرمایه
to write out a report	به تفصیل نوشتن گزارشی
write protect	غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect	شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
to write an exam	امتحان کتبی نوشتن
to write up a report	به تفصیل نوشتن گزارشی
Teach him how to write .	نوشتن را باو یاد بده
Please write down your new address .	لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
I have some letters to write .	چند تا کاغذ باید بنویسم
He cant reade let alone write.	خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
He can neither read nor write.	نه می تواند بخواند نه بنویسد
write me the result	نتیجه را برای من بنویسید
type write	ماشین کردن
to write up an accident	شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
write-offs	از دفتر خارج کردن
to write in ink	بامرکب یاجوهرنوشتن
type write	ماشین نویسی کردن
write-offs	قلم زدن
he cannot read or write	خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he dose not know how to write	نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
i write an article	مقالهای مینویسم
read/write	خواندن- نوشتن
write-offs	مستهلک کردن
write-offs	حذف کردن
write me every week	هر هفته برای من نامه بنویسید
write head	هد نوشتن
write head	نوک نوشتن
write-ups	ستودن
write-ups	به تفصیل نوشتن
write-ups	به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-offs	زود نوشتن
type write	با ماشین تحریر نوشتن
write permit ring	چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
Write down your full name and address .	نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
read write cycle	چرخه خواندن و نوشتن
read write head	نوک خواندن و نوشتن
direct read after write	خواندن مستقیم پس از نوشتن
It is not any thing to write home about .	مردقابلی است
write inhibit ring	حلقه ممانعت از نوشتن
write enable ring	حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
write black printer	چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
write black engine	موتور سیاه نویس
read/write file	فایل خواندنی / نوشتنی
write protect disable	بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
write protect notch	شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
write protect ring	حلقه حفافت از نوشتن
write protect tab	حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write white engine	موتور سفید نویس
read/write memory	حافظه خواندنی / نوشتنی
read/write head	هدخواندن- نوشتن
read/write head	نوک خواندن / نوشتن
Every one is supposed to know to read and write .	فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
Vote (write) against a proposallll.	بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
Write on this side of the paper only.	فقط روی این طرف کاغذ بنویس
read write privilege	امتیاز خواندن- نوشتن
Pass the write thru the key-hole.	سیم را از سوراخ کلید رد کن
scatter read gather write	خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی