Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 54 (5 milliseconds)
English	Persian
girl friday	دستیار زن
girl friday	معاون زن
girl friday	زن کار امد و لایق
Other Matches
He has a crush on that young girl . He is stuck on that young girl .	گلویش پیش دخترک گیر کرده
Get it to me before Friday .	قبل از جمعه آنرا به من برسان
Friday	جمعه
Friday	ادینه
before friday	قبل از جمعه
I need them before friday.	من آنها را قبل از جمعه میخواهم.
friday prayer	صلوه الجمعه
man friday	کمک با ارزش
friday prayer	نماز جمعه
man friday	مستخدم یا یارخیلی مفید
Good Friday	جمعه قبل از عید پاک
Thank God it's Friday! [TGIF]	خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Can I make an appointment for friday?	آیا میتوانم برای روز جمعه وقت قبلی بگیرم؟
friday prayer leader	امام جمعه
She wI'll arrive on friday morning .	جمعه صبح وارد خواهد شد
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.	عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
old girl	فارغالتحصیلمدرسهدخترانه
girl	دختر
who is this girl ?	این دختر کیست
girl	معشوقه
girl	دوشیزه کلفت
her next was a girl	بچه دومش دختر بود
girl	دختربچه
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too.	او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
nautch girl	رقاصه
I cant figure that girl out .	از کارهای او چیزی نمی فهمم
girl guide	دختر پیشاهنگ
girl guide	عضو پیشاهنگی دختران
cover girl	زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
unlucky girl	آدم بد شانس
girl guides	دختران یشاهنگ
call girl	فاحشه تلفنی
bat girl	توپ جمع کن
to score with a girl <idiom>	موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
pinup girl	دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
shop girl	شاگرد دکان
shop girl	شاگرد پادو
the girl guardians	بزرگترهای دختران
land girl n	دختری که کارهای صحرایی میکرد
cover girl	ستارهی روی جلد
girl scout	پیشاهنگ دختر
girl scout	عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
girl scouts	پیشاهنگ دختر
girl scouts	عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
bunny girl	زنیکهبالباسخرگوشیدرکابارهنوشیدنیسرو میکند
head girl	بچهسمبلونمونهمدرسه
chorus girl	زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
The girl got panicky and gave herself away .	دخترک دستپاچه شد وخودش را لو داد
The girl was penciling her eyebrows .	دخترک داشت ابروهایش را می کشید
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.	دختر خودرأیی است
The blow made me giddy young girl .	دختر گیج وسر بهوایی است

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com