English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
give in charge سپردن
give in charge تحویل پلیس دادن
Search result with all words
give a person in charge کسی را تحویل پلیس دادن
to give in charge تسلیم کردن
to give in charge سپردن
Other Matches
Give me a call! or [Give me a ring!] به من زنگ بزنید [بزن] !
charge وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge حمله به حریف
charge اتهام
charge که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge محفظهای
charge مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge بدهکار کردن
charge شارژ کردن شارژ
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
in charge متصدی
like charge قطبهای همنام
like charge شارژ همنام
on charge of به اتهام
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
in charge <idiom> مسئول بودن
be charge with متهم شدن به
in charge <adj.> مسئول
in charge <adj.> پاسخگو
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
in the charge of <idiom> تحت مراقب یا نظارت
charge دستگاه با ماده منفجره
charge خطای حمله
charge بار مسئولیت
charge وزن
charge هزینه
charge حمله اتهام
charge عهده داری
charge تصدی
take over in charge تحت اختیار دراوردن
charge بار کردن
take over in charge تصدی
charge گماشتن
charge عهده دارکردن
charge پر کردن
charge خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge بار
charge خرج
charge متهم کردن
charge بار الکتریکی
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge خرج منفجره
charge زیربار کشیدن
charge متهم ساختن
charge مطالبه بها
charge پرکردن
charge موردحمایت
furnace charge شارژ کوره
free of charge مجانی
full charge خرج کامل توپ
hard charge بشدت و حداکثر سرعت راندن
to charge the battery باتری را بار کردن
community charge گونهایمالیات
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
ignition charge خرج احتراق
export charge تعرفه صادرات
import charge هزینه واردات
import charge تعرفه واردات
import charge حقوق واردات
physician in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
elementary charge بار الکترون [فیزیک]
Do you charge for the baby? آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
What is the charge per day? کرایه روزانه چقدر است؟
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
bursting charge دستگاه با ماده منفجره
explosive charge دستگاه با ماده منفجره
What's the charge per mile? اجاره هر مایل چقدر است؟
What's the charge per week? اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
doctor in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
What's the charge per day? اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
elementary charge بار بنیادی [فیزیک]
What's the charge per hour? کرایه هر ساعت چقدر است؟
minimum charge حداقل هزینه
minimum charge حداقل قیمت
handing charge هزینه باربری
spotting charge خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
spinning charge بار چرخان
space charge ناحیه بار فضا
space charge بار پیرامونی
soaking charge بار سولفات زدای
snow charge بار برف
shaped charge خرج مقعر
shaped charge خرج گود
section charge خرج جزء جزء
section charge خرج چند قسمتی
satchel charge خرج کیسهای
satchel charge خرج خورجینی
export charge هزینه صادرات
statement of charge اعلام اتهامات
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to charge a gun خرج در تفنگ گذاشتن
telephone charge هزینه تلفن
tapering charge پر کردن شیبدار
export charge حقوق صادرات
surface charge بار سطحی
supplementary charge خرج یدکی خرج اضافی
supplementary charge خرج تکمیلی
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
sticky charge خرج چسبنده
static charge برق ساکن
residual charge بار الکتریکی مانده
reduced charge خرج کمتر یا پایین تر توپ
nucleon charge بار نوکلئون
nuclear charge بار هسته
normal charge خرج معمولی توپ
negative charge بار منفی
multisection charge خرج چندقسمتی
multisection charge خرج چند کیسهای
mobile charge بار متحرک
melting charge شارژ ذوب
induced charge بار القاء شده
impulse charge نیروی محرکه اولیه
impulse charge خرج محرکه
officer in charge افسر مسئول
officer in charge افسر مسئول اجرا
partial charge بار جزیی
propelling charge خرج
propelling charge خرج پرتاب
propellant charge خرج پرتاب
powder charge خرج پرتاب گلوله
powder charge خرج باروت
positive charge بار مثبت
pole charge خرج میلهای
pole charge خرج دستکی
point charge بار نقطهای
plaster charge خرج انفجاری افشان
plaster charge خرج شراپنل
ignition charge خرج اشتعال
tas de charge پاطاق
counter charge تهمت متقابله
bank charge هزینههای بانکی
conservation of charge بقای بار الکتریکی
collection charge هزینه وصول مطالبات
collection charge هزینه وصول
coke per charge ذغال کک شارژ
charge with a fault تخط ئه کردن
bound charge بار بسته
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
cratering charge خرج تخریب
cratering charge خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
service charge انعام
service charge اضافه کار
service charge سرویس مهمانخانه وغیره
charge nurse سر پرستار
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
density of charge چگالی بار برقی
deep charge خرج عمیق دریایی
deep charge خرج گود
bring a charge against someone به کسی تهمت زدن
bursting charge خرج تلاش
charge pits چالههای خرج
charge cavity فرفیت بار
charge d'affaires کاردار
charge d'affaires نایب سفارت
charge d'affaires نایب وزیر مختار
charge density چگالی بار
charge daffaires شارژدافر
charge d'affaires کاردار سفارت
charge balance موازنه بار
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
bursting charge خرج منفجرکننده
bursting charge بار انفجاری
carrying charge هزینه حمل و نقل
charge of the electron بار الکترون
charge neutrality خنثایی بار
charge a kiln چیدن کوره
charge a sum to مبلغی را به حساب .....گذاشتن
charge account حساب بدهی مشتری
charge d'affaires شارژ دافر
free of charge معاف از حقوق گمرکی
electric charge بار برقی
electric charge بار الکتریکی
volume charge بار حجمی
effective charge بار موثر
diamond charge خرج چهارگوش
diamond charge خرج مربع شکل
detonation charge خرج تلاش
unlike charge قطب غیر همنام
electron charge بار الکترون
zero charge potential پتانسیل بار صفر
electronic charge بار بنیادین
free of charge رایگان
formal charge بار قراردادی
extra charge هزینه فوق العاده
charge hand کارگر معمولی
explosive charge خرج سوختار
explosive charge خرج منفجره
baton charge حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
charge indicator اندازهشارژ
equalizing charge بار برابرکننده
trickle charge پر کردن اهسته
total charge بارگذاری کامل
toll charge باج
depth charge خرج عمیق
depth charge خرج زیرابی بمب زیرابی
cover charge مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com