Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (5 milliseconds)
English
Persian
global minimum
حداقل مطلق
Other Matches
global
کروی
global
جهانی
global
سراسری
global
کلی
global
یکپارچه
global
حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
global
همه اطلاعات درباره یک شکل یا کار
global
1-پشتیبان همه دادههای ذخیره شده گره ها یا ایستگاههای کاری متصل به شلکه 2-پشتیبان همه فایلهای دیسک سخت یا فایل سرور
global
متغیر یا عددی که توسط هر تابع یا ساختار برنامه قابل دستیابی است
global
تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
global
تابع جابجایی که یک قطعه متن
global
را با دیگری در متن عوض میکند
global
پوشش دادن همه چیز
global learning
یادگیری یکپارچه
global warming
مشکلگرم شدنسطحکرهزمین
global variable
متغیر سراسری
global knowledge
اطلاع سراسری
global search
جستجوی سراسری
global operation
عملیات سراسری
global reference
ارجاع سراسری
global maximum
حداکثر مطلق
global character
کاراکتر سراسری
global backup
پشتیبانی کلی
global format
فرمت کلی
global search and replace
جستجو و جایگزینی سراسری
the minimum value
law by prescribed stolengoods of نصاب در مال مسروقه
at a
[the]
minimum
<adv.>
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
minimum
کمترین
minimum
دست کم
minimum
حداقل کمینه
minimum
حداقل
minimum
کهین
minimum
کمینه
minimum
مینیمم
minimum
کوچکترین مقدار چیزی
minimum
سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
minimum
مینیموم
We'll need 10 years at a
[the]
minimum.
ما کمکمش به ۱۰ سال
[برای این کار]
نیاز داریم.
minimum charge
حداقل قیمت
minimum wage
حداقل دستمزد
relative minimum
می نیمم نسبی
relative minimum
حداقل نسبی
single minimum
تک کمینه
minimum charge
حداقل هزینه
minimum thermometer
حداقلمیزانحرارت
minimum size
اندازه حداقل
minimum range
حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
double minimum
جفت کمینه
minimum clearance
حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
minimum down payment
حداقل میزان پیش پرداخت
minimum elevation
حداقل درجه
minimum elevation
حداقل ارتفاع لوله
minimum elevation
حداقل درجه مربوط به مانع
minimum flow
اب کاستی
minimum mortality
کمینه مرگ و میر
minimum mortality
حداقل مرگ و میر
minimum price
کمترین قیمت
minimum price
حداقل قیمت
minimum range
حداقل برد
minimum standard of living
حداقل سطح زندگی
maximum and minimum thermometer
گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum stock level
موجودی
minimum subsistence level
سطح حداقل معیشت
minimum stock level
حداقل
minimum energy orbit
مدار انرژی می نیمم
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
minimum durability date
[MDD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...