English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (7 milliseconds)
English Persian
gold parting تصفیه طلا
Other Matches
the parting on the right فرق سر به راست
parting تفکیک
parting جداسازنده
parting جداشونده
parting جداشونده جداسازنده
parting تقسیم تجزیه
parting عزیمت
parting جدائی
parting shots تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting salute سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
the parting on the left فرق سر به چپ
the parting in the middle فرق وسط
parting [British E] فرق سر [مدل مو]
Left parting جداشونده چپ
parting of two roads سه راه
parting of the ways جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
parting injuncyions دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
parting of metals تجزیه فلزات
parting of the ways جای جدا شدن چندراه
die parting line درز حدیده
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
Gold <adv.> <noun> رنگ طلائی
gold ثروت رنگ زرد طلایی
gold پول
gold سکه زر
gold اندود زرد نخ زری
gold زر
gold چشم گاومیش
gold طلا
gold جامه زری
gold دایره مرکزی هدف
gold Au :symb
gold standard نظام پولی طلا
gold standard نظام پایه طلا
ingot of gold شمش طلا
ingot gold شمش طلا
gold standards سیستم پشتوانه طلا
gold thread گلابتون زر
gold standards حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
gold standard پایه طلا
gold or silver گلابتون
gold palm نوعی نشان جنگی
gold palm نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
gold parity برابری طلا
gold refining تصفیه طلا
gold pool صندوق مشترک طلا
gold refinery واحد تصفیه طلا
gold reserve اندوخته طلا
gold solder لحیم طلا
gold standard واحد طلا
inlaid with gold زرنشان
inlaid with gold زرکوب
white gold الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
gold dust گرد طلا
gold dust خاک طلادار
gold-rimmed آنچهلبهوقالبطلاداشتهباشد
heart of gold <idiom> شخصیت بخشنده داشتن
All that glitters is not gold . <proverb> هر چیزى که مى درخشد طلا نیست.
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
as good as gold <idiom> مثل یک تکه جواهر
to prospect for gold جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
to dig gold زردراوردن
inlaid with gold طلا کوب
paper gold طلای کاغذی
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
red gold زر
the name of the unit of gold دینار
gold-plated آبطلا دادهشده - طلااندودشده
red gold پول
to dig gold زرکندن
gold washing شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
gold fish ماهی طلایی
gold beater زرورق ساز
gold beating زرکوبی
gold beating زرورق سازی
gold beetle سوسک طلایی
gold bug سوسک طلایی
gold cloth زربفت
gold cloth زری
gold contacts اتصالات الکتریکی
gold contacts که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
gold bar شمش طلا
gold amalgam جیوه امیخته بازر
gold carats f. زرهیجده عیار
gold medal مدال طلا
gold medals مدال طلا
fool's gold پیریت
fool's gold سولفور اهن
dutch gold زرورق بدل
gold tisane زر بافت
gold tisane زربفت
gold washer خاکشو
gold washer کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
gold crisis بحران طلا
gold fever حرص زرجویی
gold filled دارای روکش طلا
gold field ناحیه زرخیز
gold leaf ورقه طلای نازک
gold fever اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
gold flow انتقال طلا
gold leaf زرورق نازک
gold fish ماهی قرمز
gold foil زرورق کلفت
gold mining استخراج طلا
gold digger جوینده طلا
gold digger زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
gold flow جریان طلا
gold embroidery زردوزی
gold foil ورقه زر
gold market بازار طلا
gold import point حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
rolled gold bracelet دست بند طلایی [غلتیده ]
the streets are paved with gold <idiom> از در و دیوار شهر پول می بارد
gold import point نقطه ورود طلا
gold lace [braids] گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
gold leaf electroscope الکتروسکپ با برگههای طلا
gold worked steel فولاد اصلاح شده
My gold ring is in pawn. انگشتر طلایم درگرو است
gold currency system نظام پولی طلا
international gold standard پایه طلای بین المللی
gold bullion standard پایه طلای غیر مسکوک
gold bullion standard پایه شمش طلا
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
gold oak leaf برگ خرما
silver inwrought with gold سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
to alloy gold with copper بارزدن
to alloy gold with copper عیارزدن
to alloy gold with copper امیختن
gold backing system نظام پایه طلا
The gold market is booming . بازار طلااینروزها گرم است
gold exchange standard پایه ارز طلا
gold backing system نظام پشتوانه طلا
gold and silver plant حشیشه القمر
the morning hour has gold in its mouth <proverb> سحرخیز باش تا کامروا باشی
full bodied gold coin سکه طلای تمام عیار
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com