English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (2 milliseconds)
English Persian
golden gate پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
Other Matches
the golden رشوه
the golden کلید زریاسیم
golden mean میانه روی
the golden پاره
golden a عصرطلایی
golden mean برکناری از افراط و تفریط
golden طلایی
golden زرین
golden طلائی
golden اعلا
golden درخشنده
golden eagle سکه ده دلاری زر
golden ages عصر ترقی و تعالی
golden ages دوران رونق و رفاه
golden ages دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden age وابسته به مردمان عصر طلایی
golden age عصر طلایی
golden age عصر ترقی و تعالی
golden age دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden eagle یکجوردال یاعقاب بسیارنیرومند
golden age دوران رونق و رفاه
golden ages عصر طلایی
golden syrup شربتشیرین زردرنگوچسبناک
golden opportunity <idiom> موقعیت طلایی وعالی
Silence is golden . <proverb> سکوت علامت رضا است.
golden handshakes پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshake دستخوش بازنشستگی
golden ratio نسبت طلایی [ریاضی]
golden handshake پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden ages وابسته به مردمان عصر طلایی
golden color رنگ طلائی
Golden House [سرای رومی ساخته شده توسط نرو]
Golden rectangle پایه های چهارگوش
golden handshakes دستخوش بازنشستگی
golden horde سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
golden rule قاعده زرین
golden rules قاعده زرین
golden wedding جشن پنجاهمین سال عروسی
golden weddings جشن پنجاهمین سال عروسی
golden jubilee جشنسالگردپنجاهم
the golden round تاج زرین
golden shoe کفش طلایی
golden section برش زرین
golden rim تاج
golden ratio عدد فی [ریاضی]
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
golden rain یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
golden leaf زرورق
golden key کلیدزرین
golden rain آتش باران
golden retriever سگ شکاری طلایی رنگ دورگه
hair of golden wire گیسوان طلایی
kill the goose that layed the golden egg <idiom> از بین بردن چیز با ارزش
not or gate دریچه نا- یا
not gate دریچه نقیض
not gate دریچه نا
not and gate دریچه نا- و
nor gate دریچه نایا
or gate دریچه یا
nor gate دریچه نقیض یا
or gate دریچه OR
take out gate دریچه ابگیر ابیاری
saw gate چارچوب اره
gate زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
gate فرمان استفاده ازموشک و راکت در جنگ هوایی
gate مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
gate مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
gate دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
gate قط عات الکترونیکی که یک تابع منط قی را پیاده سازی می کنند
gate راه تغذیه لشعلث
gate دریچه
gate محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gate دروازه شروع اسکی
gate قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gate گیت
gate دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
and gate دریچه و
down gate راهگاه پایین دست
Gate ورودی به باند
gate تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gate وسایل ورود ورودیه
gate مدخل دریجه سد
gate در بزرگ
gate دروازه
and gate دریچه و دریچه ضرب منطقی
gate دریچه تنظیم اب در مخزن سد
gate فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate سوزن اتصال به یک FET
and gate مدار AND
gate مدخل
gate یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
sluice gate اب بند
sluice gate ابگیره
sluice gate دریچه
roller gate دریچه غلطان
pouring gate دریچه ریزش
proselte of the gate کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
pouring gate تغذیه قالب
railroad gate درب ورودی راه اهن
starting gate دروازه شروع
upper gate دروازهبالایی
spillway gate درخروجآبسطحسد
ring gate دهانهحلقوی
lower gate دروازهپائینی
gate-leg پایهدروازهایشکل
He was approaching the gate. او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
lich-gate راهرو سرپوشیده
threshold gate دریچه استانهای
gate money پولبلیطورودیه
xor gate دریچه یای ضمنی
waste gate مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
crash the gate <idiom> بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
tainter gate دریچه لولادار
tainter gate دریچه قطائی
wicket gate دهانهدریچه
gate keeper دروازه بان
exclusive nor gate دریچه نقیض یای انحصاری
exjunction gate دریچه یای انحصاری
exclusive or gate دریچه یای انحصاری
flap gate دریچه یک طرفه
flood gate ابگیره
complement gate دریچه متمم ساز
gate crasher میهمان ناخوانده
gate electrode الکترود دریچهای
gate hanger التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
gate leaf بدنه دریچه سد
equivalence gate دریچه معادل
equivalence gate دریچه هم ارزی
equality gate برابر سازی
bifurcation gate دریچهای که با دو مجراجریان را از خود عبور میدهد
blind gate دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
burst gate لامپ پیام گذار
caterpillar gate دریچه چرخ زنجیری
check gate دریچه تنظیم
color gate دریچه پیام رنگی
cow gate چراگاه گاو
discharge gate دریچه تخلیه
elementary gate دریچه مقدماتی
elementary gate دریچه ابتدایی
equal gate دریچه برابری
gate meeting انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
nonequality gate دریچه نابرابری
flood gate سد دریچهای
head gate دریچه فوقانی کانال
head gate دریچه بالادست سد
inclusive or gate دریچه یای شامل
indicator gate دریچه شاخص
lich gate راهرو
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
logic gate دروازه منطقی
majority gate دریجه اکثریت
nand gate دریچه نقیض و
nand gate دریچه ناو
gate vessel شناور درب حوض تعمیرات ناو
flood gate بندسیلگیر
gate post تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
gate transition شیر فلکه تبدیل
gate valve شیر قطع جریان
gate valve شیر کشویی
gate tube لامپ دریچهای
fixed wheel gate دریچه قرقرهای با محورثابت
gate chamber wall جایگاه حرکت دریچه
gate operating platform سکوی مانور دریچه ها
jet flow gate فشاراین دریچه زیاداست
gate operating deck سکوی مانور دریچه ها
fixed roller gate دریچه چرخ قرقرهای ثابت
mitre gate recess دریچهتنفسشمار
master gate valve مدخلدریچهاصلی
gate-leg table میزپایهدروازهای
The crowd was pressing against the gate . جمعیت به درورودی فشار می دادند
gate operating ring حلقهورودیعملکننده
jet flow gate دریچه با سرلوله
maximum gate trigger current جریان احتراق حداکثر
maximum gate trigger voltage ولتاژ احتراق حداکثر
memory controller gate array ارایه درگاه کنترل حافظه
Fortune Knocks at least once at everymans gate. <proverb> خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
bear tape shutter gate دریچه شیروانی شکل
A creaking gate hang long. <proverb> یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
insulated gate field effect transistor ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com