Dictiornary-Farsi | ground position | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
ground position	ایستگاه زمینی
ground position	نقطه تصویرزمینی هواپیمای در حال عکاسی
ground position	موقعیت زمینی
ground position	در خاک نشستن


Other Matches

position	شغل رسمی
position	موقعیت
position	وضع
position	وضعیت موضع
position	شکل موقعیت
position	جا
position	محل
position	وضع چگونگی
position	نهش
position	شغل
position	مرتبه مقام
position	قراردادن امورات مربوط به وفایف
position	مستقرشدن یاکردن
position	مقام شغل سازمانی
position	حالت محل سازمانی
position	موضع
position	مقام
position	وضعیت
position	موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
position	منصب
position	مقام یافتن سمت
position	جایگاه
position	مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
y position	حالت- ایگرگ
an a for a position	درخواست دهنده برای کار
position	قراردادن یاگرفتن
to be in a position to do something	موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
on position	وضعیت وصل
position	بردار مکان [ریاضی]
position	نظریه
position	محل چیزی
t position	حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
position	قرار دادن چیزی در محل خاص
sign position	مکان علامت
sign position	موضوع علامت
set position	اماده در نقطه اغاز
selection of position	انتخاب موضع
screen position	مکان صفحه
rigging position	وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
rest position	وضعیت ساکن
rest position	موقعیت سکون
sign position	موقعیت علامت
forward position	موقعیت رو به جلو
switch position	موضع رابط دفاعی
supplementary position	موضع یدکی
supplementary position	موضع تکمیلی
steinitz position	پوزیسیون اشتاینیتسی
starting position	وضعیت راه اندازی
starting position	وضعیت صفر
switch position	موضع دفاعی بینابین
stag position	پاباز در هوا
squatting position	وضعیت چمباتمه در تیراندازی
sitting position	وضعیت نشسته
stag position	وضع پاهای باز
electrode position	رسوبگیری الکتروشیمیایی
firing position	موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
fist position	وضع و حالت مشت
This position is much too small for me .	این سمت برای من خیلی کوچک است
float into position	شناور شدن
float into position	غوطه ور شدن
unit position	مکان واحد
steering position	wheelhouse
free position	روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
firing position	موضع تیر
financial position	وضعیت مالی
endo position	موقعیت اندو
equilibrium position	وضع تعادل
estimated position	نقطه تخمینی
estimated position	نقطه براوردی
extreme position	وضعیت نهایی
extreme position	واقع درمنتهاالیه
fencing position	گارد شمشیرباز
final position	وضعیت نهایی
He has not enough experience for the position.	برای اینکار تجربه کافی ندارد
gearbox position	وضعیت جعبه دنده
tuck position	موفقیتجمعشده
wing position	وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
waltz position	رقص والس
waiting position	ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
validated position	شغل بلاتصدی سازمانی
to seek a position	نظر خواستن
to seek a position	مشورت کردن
to seek a position	جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
firing position	موقعیت احتراق
winning position	پوزیسیون برنده
lotus position	جاگیری لوتوسی
straight position	فرم مستقیم
position of the ligament	طرزقراگیریرباط
position marker	نشانگرموقعیت
pike position	وضعخمشدنبدنشکل7باپاها
leg position	مدلپا
document-to-be-sent position	موقعیتفرستادنمدارک
arm position	موقعیتبازو
lotus position	چمباتمه لوتوسی
validated position	محل سازمانی خالی
rest position	استراحتگاه
position buoy	بویه موقعیت
no wind position	محل نهایی هواپیما
no wind position	اخرین محل هواپیما
neutral position	وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
neutral position	وضعیت بی باری
neutral position	محل بی اثر
position light	علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
neotral position	وضع بدن عمود بر سطح مسیر
position of attention	حرکات و احترامات نظامی
position response	پاسخ مکانی
position warfare	جنگ موضعی
monopoly position	موقعیت انحصاری
position warfare	نبرد موضعی
meta position	محل متا
men of position	صاحبان مقام
measuring position	محل سنجش
occupation of position	اشغال موضع
occupation of position	اشغال موضع کردن
offhand position	حالت ایستاده در تیر اندازی
position area	منطقه مواضع
position angle	زاویه تراز
position angle	زاویه ارتفاع جسم
position buoy	بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
position control	پیچ مرکز گذار
pinning position	نزدیک به ضربه شدن
position correction	تصحیحات موضعی
position defense	دفاع موضعی
position defense	دفاع یا پدافندثابت
para position	محل پارا
ortho position	محل ارتو
position finding	موقعیت یابی
position habit	عادت مکانی
position indicator	شاخص نماها
ordinal position	جایگاه ترتیبی
post position	محل اسب در شروع
predicament position	بخطر افتادن
lucena position	پوزیسیون لوسنا در اخر بازی رخ و پیاده شطرنج
ideal position	وضعیت ایده ال
ideal position	پوزیسیون ارمانی شطرنج
ideal position	پوزیسیون ایده ال
holding position	وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
punch position	موضع منگنه
punch position	محل منگنه
he is unworthy of his position	شایسته مقام خود نیست
ready position	حالت حاضر به تیر
ready position	حاضربه تیراندازی
ready position	وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
reclining position	حالت غنوده
referee's position	خاک شدن در کشتی
referee's position	اعلام کشتی در خاک از سوی داور
reference position	محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
repetition of position	تکرار وضعیت
idle position	وضعیت ساکن
idle position	حالت سکون
illegal position	پوزیسیون غیر قانونی شطرنج
primary position	موضع اصلی
primary position	موضع ابتدایی
print position	مکان چاپ
print position	موقعیت چاپ
line of position	خط موقعیت
layig up position	موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
lattice position	محل شبکه
kneeling position	وضعیت به زانو
kilian position	وضع ایستادن دواسکیت بازرقصنده درکنار هم
key position	شغل حساس
key position	موضع حساس و مهم
in a stooping position	دولا
in a stooping position	خمیده
prone position	وضعیت درازکش
prone position	حالت درازکش
response position	مکان جواب
egg position	حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
battle position	موضع نبرد
bowsprit position	موقعیت دکل خوابیده
pole position	آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
break off position	نقطه رهایی
break off position	نقطه قطع درگیری
position vector	بردار مکان [ریاضی]
central position	قرارگاه مرکزی
alternate position	موضع یدکی
central position	وضعیت مرکزی
circle of position	دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
comma position	وضع بدن در پیچ زدن
commitment position	نقطه پرتاب بمب ضدزیردریایی
consolidation of position	تحکیم مواضع
consolidation of position	تکمیل ارایش مواضع
covered position	موضع پوشیده
blocking position	موضع سد کننده
bit position	موقعیت ذره
battle position	محل ناو در دریا
axial position	حالت محوری قرارگاه محوری
axial position	وضعیت محوری
attack position	موضع تک
assumed position	موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
assumed position	موضع فرضی
shooting position	حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
benzylic position	موقعیت بنزیلی
secondary position	موضع فرعی
secondary position	موضع یدکی
alternate position	موضع فرعی
all position welding	جوشکاری دو طرفه
air position	موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
air position	وضعیت هوایی
pole position	جلوتر از همه در صف [مسابقه]