Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
ground surface	کف زمین
Other Matches
surface to surface missile	موشک زمین به زمین
surface	تسطیح کردن بالاامدن
surface	سطحی جلادادن
surface	فاهری
surface	بیرون نما
surface	فاهر
surface	سطح
surface	رویه
surface-to-surface	موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface	نما دادن روامدن
surface course	لایه رویی
of the surface	درفاهر
surface	رویه فاهر
surface	سطحی
surface	صاف کردن
surface	نما بیرون
surface	پوشش شوسه سطح
surface	پوشش
surface	صاف کردن صیقلی کردن
surface	رویه دادن
of the surface	در صورت فاهر از بیرون
of the surface	فاهری نمادادن رودادن
on the surface	فاهری نمادادن رودادن
of the surface	جلادادن
on the surface	درصورت فاهر از بیرون
on the surface	در فاهر
surface zero	نقطه صفر زمین
surface zero	نقطه صفرترکش اتمی زمینی
surface to surface	موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
on the surface	جلادادن
control surface	کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
surface reverbration	برگشتهای سطحی
developable surface	سطح گسترا
display surface	سطح نمایش
treat surface	روسازی کردن
surface reverbration	امواج برگشتی سطحی رادار
focal surface	سطح کانون
surface targets	هدفهای روی سطح اب
surface soil	خاک رویی
surface soil	خاک سطحی
surface structure	روساخت
uneven surface	سطحناهموار
equipotential surface	سطح هم پتانسیل
surface targets	هدفهای سطحی
surface tension	کشش سطحی
surface plate	تراز فلزی یا اهنی
demand surface	میزان تقاضا
demand surface	سطح تقاضا
bearing surface	سطح یاطاقان
boundary surface	سطح مرزی
surface missile	موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
surface mission	پدافندزمینی با توپخانه پدافندهوایی در نقش زمینی
surface moisture	رطوبت سطحی
surface of impact	سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
surface of impact	سطح اصابت
surface mission	ماموریت دفاع زمینی
surface of revolution	سطح تغییر
surface of rupture	سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت
color surface	سطح رنگ نما
surface ornament	تزیینات سطحی
control surface	سطح کنترل
control surface	سطح فرمان
surface outflow	اب سطحی خروجی
surface paint	استر
surface plate	تراز
scratch the surface <idiom>	تازه شروع به کار کردن
free surface	سطح اب ازاد
free surface	مخازن ازاد اب
surface-to-air	رویه به هوا
running surface	سطحجاری
friction surface	سطح اصطکاک ترمز
surface scum	سطحتفاله
surface pipe	لولهسطحی
surface of the water	سطحآب
skin surface	سطحپوست
resin surface	سطحرزینی
reflecting surface	سطحانعکاس
playing surface	مسطحمیزبازی
cooking surface	سطح پخت
moist surface	سطحنمناک
inked surface	سطحجوهر
surface-to-air	دریا به هوا
surface-to-air	زمین به هوا
free surface	سطح ازاد
surface decarburization	کربن گیری سطحی
surface insulation	جداکنندهسطح
surface width	عرض سطحی
surface width	عرض بالایی
warped surface	سطح تاب برداشته
water surface	سطح اب
water surface	رویه اب
surface water	اب سطحی
wearing surface	سطح سائیدگی
surface treatment	عملیات سطحی
surface treatment	عملیات سطح رویه
surface treatment	اسفالت سطحی
surface treatment	اندود سطحی
surface trait	ویژگی روساختی
surface treatment	روکش سطحی
contact surface	سطح تماس
nodal surface	سطح گرهی
isobar surface	سطح هم فشار
surface runoff	جذبیاتازسطح
surface tensity	کشش سطحی
surface burning	احتراق سطحی
water surface	سطح ایستائی آب
surface area	مساحت سطح
surface dressing	پوشش سطحی
surface effect	اثر سطح
surface erosion	فرسایش سطحی
surface evaporation	تبخیر سطحی
pressure surface	سطح فشار
surface detection	اکتشاف سطحی
work surface	سطح مقطع اصلی
lateral surface	سطح جانبی
surface burst	ترکش سطحی
surface mining	استخراج معدن روباز
surface color	رنگ سطح
surface charge	بار سطحی
surface corrosion	خوردگی سطحی
surface burst	ترکش روی سطح زمین
surface creep	خزیدن سطحی
road surface	رویه راه
surface speed	سرعت محیطی
surface detection	راداراکتشافی سطحی
surface digging	استخراج معادن در سطح زمین
surface dive	غوص گرفتن در حال شنای درسطح اب
surface drains	زهکشهای سطحی
surface deterioration	فرسودگی رویی
level surface	سطح تراز
pressure surface	سطح پیزومتریک
surface inflow	اب سطحی ورودی
surface irrigation	ابیاری سطحی
abuting surface	سطح مجاور
rubbed surface	رویه صاف
smooth surface	رویه صاف
abrasion of surface	فرسایش سطح فرش
ruled surface	سطح خط ساخته
surface line	خط تلفن و تلگراف تعجیلی
surface line	طناب وصل به غواص و قایق
seepage surface	سطح تراوش
surface integral	انتگرال سطحی [ریاضی]
surface line	خط تلگراف یا تلفن روی زمینی
surface leakage	نشت سطحی
rough surface	رویه زبر
work surface	سطح کار
heating surface	سطح گرمایش
stripped surface	سطح صاف شده
hard surface	سخت کردن سطحی
hidden surface	سطح ناپیدا
hidden surface	سطح پنهان
hard surface	اجرفرش کردن سنگفرش کردن
hard surface	رافرش کردن
hard surface	سطح چیزی
surface interval	فاصله بین غواصهای متوالی از سطح اب
surface to air missile	موشک زمین به هوا موشکهای ضد هوایی
upper surface blowing	دمیدن جریان جهت پیشراننده اصلی روی سطح فوقانی بال
surface water gully	دهانه گندابرو
smooth plaster surface	پاکیزه کردن
surface active agents	مواد فعال در سطح
surface surveillance radar	رادارمراقبسطحی
surface boundary layer	لایه مرزی سطح
surface water gully	دهانه پاکین
non metallic surface extension	کابل خرطومی با پوشش غیرفلزی
hind leg (inner surface)	پایعقبی
surface fusion welding	جوشکاری ذوبی سطحی
density of surface charge	چگالی بار سطحی
foreleg (outer surface)	پایجلویی
control surface angle	زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
surface metal raceway	سیمروی روی کار
agitation of water surface	ایجاد تلاطم در سطح اب
surface mount technology	روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
air surface zone	منطقه عملیات ضد زیردریایی
air surface zone	منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
air to surface missile	موشک هوا به زمین
surface friction drag	پسای اصطکاک سطح
magnetic surface charge	بار سطحی مغناطیسی
plantar surface of the hoof	سطحکفپاییسم
free water surface	سطح اب ازاد
surface water drain	سطحآبگذر
surface contact rectifier	یکسوکننده سطحی
surface-piercing foils	سطحتراشهتیز
surface-to-air missile	سطحموشکهوا
surface-to-subsurface missile	موشکسطحبهسطح
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
middle leg (outer surface)	پایمیانی
surface action plotting table	میز ردیابی زیر دریایی
cast iron surface plate	سطح صفحه چدنی
ground zero	صفر زمین
ground zero	محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
on the ground of	به دلیل
to take ground	بگل نشستن
to take ground	بخاک نشستن
out of one's ground	تجاوز توپزن از محل ایستادن
under ground	راه اهن زیرزمینی
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
ground	جهت
ground	عرصه
we are still above ground	هنوز زنده ایم
ground	خاک

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com