Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
half length
نیم پیکر
half length
تصویر نیم تنه مجسمه نیم تنه
half length
نصف درازا
Search result with all words
half length illusion
خطای ادراکی میانی
Half – length ( full – length) portrait .
عکس نیم قد ( تمام قد )
Other Matches
length
طول
length
طول بدن اسب
whole length
تمام قد
length
فاصله
length
مدت
at length
بالاخره
at length
بدرازا سرانجام
overall length
طول کلی
at length
بتفضیل
length overall
طول ساختمان
length
درازا
length
درجه
length
قد
at length
مفصلا`
length
تعداد رکوردها یا فیلدها یا حروف در یک بلاک داده
length
طول چیزی تعداد داده ها در یک متغیر یا لیست
length
تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل
length
کل تعداد حروف در فیلدهای مختلف در رکورد ذخیره شده
length
شماره بیتها که یک ثبات را می سازند
length overall
طول کلی
length
خط با طول جر حرف دارد
length
تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
length
بعد
length
مسافت
length
تعداد حروف یا بایتها در یک فایل ذخیره شده
length
تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
length
تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
bearing length
طول یاطاقان
record length
طول رکورد
register length
درازای ثبات
string length
طول رشته
line length
طول خط
record length
درازای مدرک
focal length
فاصله کانونی دوربین یاعدسی
bond length
طول پیوند
flange length
طول لبه
coherence length
طول همدوسی
nominal length
طول نامی
multiple length
با درازی چندگانه
cut to length
بصورت طولی بریدن
cut to length
طولی بریدن
double length
با طول مضاعف
double length
طول مضاعف
excess length
طول اضافی
executive length course
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
f. distance or length
فاصله کانونی
field length
درازای میدان
file length
درازای پرونده
block length
طول کندهای طول بلاک
block length
درازای بلوک طول بلوک
focal length
طول کانونی
focal length
فاصله کانونی
arm's length
معاملات ازاد
at arm's length
در دسترس
at arm's length
در بازورس
at full length
مفصلا`
at full length
بتفصیل
at full length
دراز کشیده
floor length
رسیده بکف
attenuation length
طول تضعیف
floor length
اندازه کف
floor length
هم کف
block length
درازای کنده
fixed length
با درازای ثابت
in the length of time
<adv.>
در طول زمان
it is of variable length
طول ان تغییر میکند
pulse length
درازای تپش
length contraction
انقباض طول
shoulder-length
مویبلند
length dimension
بعد
full-length
تمام قد
joint length
طول اتصال
length of buttress
درازای پشتبند
to keep at arms length
<idiom>
رو ندادن
braking length
طول پارگی نخ
[طولی از نخ که در اثر وزن خودش پاره شود]
arc length
طول کمان
[ریاضی]
edge length
درازای لبه
[ریاضی]
instruction length
طول دستورالعمل
it is of variable length
درازای ان متغیر
arm's length
مستقل و برابر بودن طرفها
[یا شرکتها]
در معامله ای
[اقتصاد]
length of column
طول ستون
length of dam
طول سد
gage length
طول قطعه مورد ازمایش
variable length
با درازای متغییر
full length
نماینده تمام قدانسان
to measure one'd length
رو بزمین خوابیدن
to keep at arms length
اشنائی نکردن با
to keep at arms length
دوری کردن از
full length
قدی
full length
تمام قد
excess length
طول افزوده شده
to measure one'd length
دمر خوابیدن
grip length
طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
line length
طول سطر
length of time
طول زمان
wave length
طول موج
length of time
مدت
zero length launching
نوعی روش پرتاب موشک بااولین نیروی حرکت جت
word length
درازای کلمه
word length
طول کلمه
inductance per unit length
اندوکتیویته در واحد طول
fixed length record
رکورد با درازای ثابت
length measuring instrument
دستگاه اندازه گیری طول
fixed length record
رکورد باطول ثابت
fixed word length
کلمه با طول ثابت
fixed length record
مدرک با درازای ثابت
effective length of strut
ارتفاع کمانش
supplier at arm's length
فروشنده آزاد
[اقتصاد]
variable length record
رکورد با طول متغیر
variable length records
رکوردهای با طول متغیر
knee-length sock
جورابساقبلند
matinee-length necklace
میلهجفت
opera-length necklace
گردنبندبلند
stitch length regulator
منظمکنندهاندازهدوخت
wrist-length glove
دستکشمچ
The length and width of a room
طول و عرض اطاق
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
on an arm's length basis
بر اساس مستقل و برابر بودن
[در]
variable instruction length
دستورالعمل با طول متغیر
variable word length
طول کلمه متغیر
de broglie wave length
طول موج دوبروی
variable length record
مدرک با طول متغیر
magnetic path length
طول مسیر خطوط قوا
effective length of strut
بلندی کمانش
run length limited recording
ثبت محدود طول اجرا
To fall flat ( at full length) .
نقش بر زمین شدن
run length limited encoding
روش سریع و کارای ذخیره سازی داده روی دیسک که تغییرات روی بیتهای داده ذخیره می شوند
variable word length computer
کامپیوتر با طول متغیر کلمه
fixed word length computer
کامپیوتر با طول کلمه ثابت
mid-calf length sock
جورابسهربع
variable length character encoding
رمزگذاری کاراکتر با طول متغیر
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
من هم نمی دانم
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
half in half out
دو پشتک به عقب با نیم وارو
i thank you be half of
از طرف ... تشکر می کنم
right half
نیمهراست
half way
نیمه راه
half way
واقع در نیمه راه
one half of
نیمی از
to go off half
بی گدارباب زدن
to go off half
بی اندیشه سخن گفتن وزیاددیدن
second half
نیمه دوم
outside half
هافبک کناری
ones better half
زن
one's better half
زن بطور کنایه
one is half of two
یکی نیمی است از دو
one half of
یک نصف
half
نیم
half a d.
نیم دو جین
half a d.
شش تا
half
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
half and half
نصفانصف
half and half
بالمناصفه
half
مودمی که در هر لحظه در یک حالت کار میکند.
half
ارسال داده در یک جهت در واحد زمان روی کانال یک سویه
half
کارتن با طول نصفه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
half and half
نوعی ابجو انگلیسی
first half
نیمه نخست
half
دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
half
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
half
نصفه
half
سو
half
یکی از دو بخش معادل
half
طرف
half
شریک ناقص
half
نیمی
half
بطور ناقص
half
نیمه نخست
half
نصف
half a rial
نیم ریال
half-sisters
خواهر ناتنی
at half cock
از بند دوم رد شده
one and half pass
یک و نیم گذری
of half blood
ناتنی
meet half way
مصالحه کردن سازش کردن
meet half way
مدارا کردن
half cock
چخماق در حال نیم پا
half past two
دوونیم
half pst two
دوونیم
half-sister
خواهر ناتنی
half-wits
کم ذوق
half-wits
ادم احمق ونادان ابله
half-wits
کودن
half-yearly
ششماهه
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
half-hearted
سرد
half-hearted
بی میل
half-hearted
غیر قلبی
right half back
نگهبان راست
half-brother
برادر ناتنی
half-brother
برادر امی یا ابی
half-brothers
برادر ناتنی
half-brothers
برادر امی یا ابی
half-wit
کودن
half adder
نیم افزایشگر
half yearly
نیم ساله
half yearly
شش ماهه
half worcester
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
half width
نیم پهنا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com