English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
Other Matches
half tone سایه روشن
half tone سایه روشن زدن
half tone نیم پرده
half tone رنگ متوسط سایه رنگ
tone نوا
tone سفت کردن
tone باهنگ دراوردن
tone اهنگ داشتن
tone دانگ لحن
tone درجه صدا
tone اهنگ
tone صدا
tone [ذات و خلوص رنگی یک رنگینه]
tone ته رنگ
tone صوت
tone نت
tone سایه رنگ
tone درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tone به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
tone سایه روشن عکس هوایی
tone سایه روشن
tone کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
tone هماهنگی رنگ ها
tone-on-tone [بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
to tone up کم مایه شدن
tone تونوس
tone down <idiom> آرام ساختن
to tone down ملایم کردن
to tone down از تندی
to tone down کاستن
to tone down ملایم شدن
to tone up تندکردن
to tone up تندشدن
to tone up پرمایه ترکردن
tone poem شعر دارای ترادف
tone deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
dial tone بوق آزاد
affective tone رنگ عاطفی
tone-deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
A musical tone . مقام ( درموسیقی )
combination tone صوت ترکیبی
continuous tone نقطههای متفاوت
continuous tone اهنگ پیوسته
continuous tone ته رنگ پیوسته
dialing tone بوق ازاد
difference tone صورت افتراقی
feeling tone مایه احساسی
generating tone صوت مولد
dialling tone بوقآزادتلفن
tone poem شعر متشابه التلفظ
in a jeering tone بلحن استهزا
to toughen one's tone در گفتگو سخت شدن
to give the tone هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
summation tone صوت مرکب
side tone انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
side tone صدای جانبی گوشی
quater tone یک چهارم پرده
otogenic tone زنگ زدن گوشی
level tone اهنگ یکنواخت
in an interrogatory tone با لحن پرسش
to toughen one's tone لحن خود را تند کردن
tone control پیچ اهنگ
tone language زبانهای اهنگی
tone and semitone پرده ونیم پرده
tone poem شعر سمفونی
tone arm الت سوزن نگهدار گرامافون
tone dialing شماره گیری اهنگی
tone deafness کری بسامدی
side tone سایدتون
touch tone telephone تلفن دکمهای در سیستمهای پردازش از راه دور
I take exception to the tone of your remarks. من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
multi tone horn بوق با اصوات مختلف
loud tone horn بوق با صدای زیاد
bass tone control کنترلصدایبم
tone leader generator ژنراتوررهبریصدا
treble tone control کنترلصدایزیر
dual tone horn بوق با دو صدا
continuous tone image تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen صفحه تصویر
screen الک پرده چتر
screen جدار
screen تیغه
screen اشغالگیر
screen دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen پرده پوشش
screen صفحه
screen نقاب
one way screen اینه یکسویه
screen محافظ
screen انتخاب کردن
screen محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen جدا کردن
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen سد کردن
screen escort :syn
screen پاسیوری کردن
screen وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
on-screen که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
on screen که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
to screen [from] [با پرده] محافظت کردن [از]
screen پرده
screen پرده سینما
screen صفحه تلویزیون
screen الک کردن غربال کردن
screen دیوار تخته حفاظ
screen تور سیمی پنجره توری دار
screen تور سیمی نصب کردن
screen روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen روی پرده افکندن
screen غربال
wind screen شیشه جلوی اتومبیل
vieming screen صفحه تلویزیون
flashback screen توری مانع شعله
viewing screen صفحه تصویر
touch screen صفحه نمایش لمسی
picture screen صفحه تصویر
radar screen صفحه تصویر رادار
radar screen indicator position plain :syn display radar
projection screen صفحهنورافکن
screen capture جذب صفحه نمایش
panel screen صفحه
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
moving screen گشتی ممانعتی
flat-screen تخت
TFT screen روش ایجاد صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا در کامپیوترهای Laptop
altar-screen [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
chancel-screen [پرده ای که محراب را از کلیسا جدا می کند.]
moving screen پوشش ممانعتی
band screen صافی مخازن
off screen buffer فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
screen window پوششپنجره
screen print چاپتصویر
off screen formatting قالب بندی نامریی
off screen image تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
monitor screen صفحهنمایشگر
on screen formating قالب بندی مرئی
choir-screen [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
road screen پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
screen coordinator هماهنگ کنند پوشش دریایی
start up screen صفحه اغازگر
screen pipe لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
splash screen صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
smoke screen پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
smoke screen موجب تاریکی وابهام
smoke screen پرده دود
silver screen پرده سینما
silver screen سینما
screen position مکان صفحه
side screen چادر افتاب گیر
screen size اندازه صفحه
startup screen متن یا گرافیک نمایش داده شده در حین اجرای برنامه کاربردی یا کتاب چند رسانهای
screen pass پاس کوتاه به جلو پشت سددفاعی
screen dump روبرداری صفحه
screen dump رونوشت صفحه نمایش
screen factor ضریب شبکه
screen font فونت یا قلم صفحه نمایش
screen generator مولد صفحه
screen generator مولد صفحه نمایش
to screen a scene در روی پرده نشان دادن
screen grid شبکه پردهای
screen grid توری غربال
screen memory خاطره پوشان
tilting screen صفحه نوسان کننده
TFT screen SCREEN TRANSISTOR FILM THIN
screen update بروز دراوردن صفحه
split-screen صفحه نمایش دوبخشی
bar screen ریچه مشبک
bar screen دریچه مشبک
split screen صفحه تقسیم بندی شده
brass screen توری برنجی
split screen صفحه شکافته
On the movie screen. روی پرده سینما
split screen صفحه شکسته
split screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
light screen پرده نور
small screen صفحهتلویزیون
light screen صفحه نور
bar screen غربال
bar screen سرند
split-screen صفحه نمایش تقسیم شده
split-screen صفحه تقسیم بندی شده
split-screen صفحه شکافته
split-screen صفحه شکسته
split-screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen صفحه نمایش دوبخشی
split screen صفحه نمایش تقسیم شده
aluminized screen صفحه تصویر الومینیمی
metallized screen صفحه تصویر الومینیمی
screen case صفحهنمایش
antisubmarine screen پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
luminescent screen صفحه تصویر روشن
magnetic screen حفاظ مغناطیسی
fire screen پنجره بخاری
magnetic screen سپر مغناطیسی
genetic screen بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
graphics screen صفحه گرافیکی
fluorescent screen صفحه فلوئورسان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com