Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (2 milliseconds)
English
Persian
handling charges
هزینههای جابجایی کالا
Other Matches
handling
خطای دست
handling
دست به دست کردن
handling
کار کردن با
handling
دستکاری کردن
handling
اداره
handling
رسیدگی
handling
لمس
handling
بررسی
handling
جابجایی
string handling
بکارگیری رشته
care and handling
مراقبت و دستکاری وسایل
claims handling
رسیدگی به شکایات
data handling
داده گردانی
special handling
ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
exception handling
استثنا گردانی
file handling
پرونده گردانی
handling bridge
پل بار
ship handling
مانور با کشتی
handling equipment
تجهیزات بار
ship handling
مهارت در کار کردن با ناو مانور دادن ناو
handling of goods
جابجایی کالا
handling of goods
جابجایی امتعه
materials handling
جابجایی مواد
error handling
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
material handling bridge
پل بارگیری
material handling crane
جراثقال انتقال بار
material handling bridge
پل باربری
rough handling of a thing
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
fuel handling sequence
سکونساستعمالسوخت
cargo handling at port
جابجایی کالا در بندر
automatic data handling
سیستم کامپیوتری مبادله اطلاعات
automatic data handling
سیستم مبادله خودکاراطلاعات
stock handling cost
هزینه جابجایی موجودی
charges
موردحمایت
charges
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges
تصدی
charges
بار الکتریکی
charges
متهم کردن
charges
خرج منفجره
charges
پر کردن
charges
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges
بار
charges
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges
خرج
charges
خطای حمله
charges
پرکردن
charges
مطالبه بها
charges
عهده داری
charges
حمله اتهام
charges
هزینه
charges
وزن
charges
بار مسئولیت
charges
گماشتن
charges
عهده دارکردن
charges
زیربار کشیدن
charges
متهم ساختن
charges
حمله به حریف
charges
اتهام
charges
بدهکار کردن
charges
شارژ کردن شارژ
charges
بار کردن
charges
محفظهای
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charges
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
depth charges
بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
to press charges against someone
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
freight charges
هزینههای حمل
examples of charges
نشانههاینظامی
depth charges
خرج عمیق
overhead charges
هزینه ثابت عمومی
depth charges
خرج زیرابی بمب زیرابی
transport charges
کرایه
repulsion of charges
نیروی دافعه بارها
cover charges
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
pilot charges
هزینههای راهنما
capital charges
هزینههای سرمایه
bank charges
bank
charges collect
هزینه نقدا" دریافت میشود
bank charges
هزینههای بانکی
charges prepaid
هزینه پیش پرداخت شده
collection charges
هزینه وصول
deferred charges
پیش پرداخت هزینه
deferred charges
هزینههای انتقالی
dock charges
هزینههای حوض dock-dues : syn
additional charges
خرجهای اضافی
additional charges
اتهامات اضافی
flashless charges
خرج بی شعله
flashless charges
خرج کم کننده شعله
free of all charges
بدون هیچگونه مخارج
freight charges
مخارج حمل
charges forward
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
Find demolition charges to
قوطی مواد منفجره همه منظوره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com