English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
hanging step پله معلق
Other Matches
step by step seam welding جوشکاری بخیهای قدم به قدم
step by step system سیستم گام به گام
step by step switch کلید قدم به قدم
step by step switch گزینه گام به گام
step by step reaction واکنش گام به گام
step by step excitation تحریک تدریجی
step by step selector سلکتور قدم به قدم
hanging بدار زدن چیز اویخته شده
hanging دار زدن
hanging محزون مستحق اعدام
hanging اویزان درحال تعلیق
hanging اویز
hanging [فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
hanging به دارکشیدن
hanging اعدام
hanging عمل اویختن
hanging معلق
hanging معلق شدن
To leave something hanging. چیزی رابلاتکلیف گذاشتن
hanging pawns پیادههای اویزان شطرنج
hanging valley فراز دره
hanging gale پس افت
hanging ladder چوب بست متحرک
hanging gale اجاره پس افتاده
hanging test ازمایش کشش
hanging scaffold گاهبست
hanging scaffold چوب بست اویزان
hanging rod میله رخت اویز
hanging indent تورفتگی معلق
hanging prevention ممانعت از تعلیق
hanging ladder گاه بست
hanging ladder چوب بست دستی
hanging committee انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
hanging arrow تیر اویزان شده به هدف
hanging sleeve آستینآویزان
hanging stile شیارپنجره
hanging-buttress [پشت بند نگهدارنده] [معماری]
wall hanging تزئینات دیواری
hanging cupboard قفسهیآویزانکننده
hanging glacier تودهیخغلتانآویزانشده
hanging-post [تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
hanging pendant چراغآویزان
leave hanging (in the air) <idiom> بدون تصمیم قبلی
Our life is hanging by a thread . زندگی مابه تار مویی بند است
step up <idiom> باعث سریع شدن چیزی
to step in قدم نهادن در
step up <idiom> توضیح گرفتن
i know him by his step از گام برداری
i know him by his step او را میشناسم
to step in واردشدن
to step in توآمدن
to step in داخل شدن
non step یک سره
out of step دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
step on it <idiom> عجله کردن
to step it پای کوبیدن
step into بسهولت بدست اوردن
two step رقص دوگامی
two step دوگامی
step out از محلی خارج شدن
step out قدم تندکردن
step out تند راه رفتن
to step out گامهای بلند برداشتن پابیرون نهادن
to step in دخالت کردن توامدن
to step in پامیان گذاردن
to step aside منحرف شدن
to step aside بیکسو گام نهادن
step through عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
to keep step قدم گرفتن
step up برخاستن
step in مداخله بیجا در کاری کردن
step in بازدید مختصر وکوتاهی کردن
step up عمل کردن
step down <idiom> شغل مهم خود را کنار گذاشتن
out of step <idiom> هم آهنگ وتوازن نداشتن
out of step <idiom> دریک گام نبودن
step it رقصیدن
step it دست افشاندن
step it پای کوبیدن
Step by step . قدم به قدم
to step it رقصیدن
to step it دست افشاندن
step aside منحرف شدن
step aside کنار رفتن
step down کم شونده
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
step up اضافه کردن
step گام برداشتن
step قدم برداشتن
step قدم زدن
step قدم رو
step-by-step قدم بقدم
step رتبه
step مرحله پایه
as a first step <adv.> نخستین [اولا]
step با گام پیمودن پله
step رتبه درجه
step پلکان
step رکاب
step by step قدم بقدم
step by step تدریجی
step by step گام بگام
step by step قدم به قدم
step by step روش قدم به قدم
step-by-step تدریجی
step-by-step گام بگام
step-by-step قدم به قدم
step-by-step روش قدم به قدم
Step on it! <idiom> تند برو
step گام
step مرحله
step پله
step قدم
step صدای پا
step مرحله رتبه
step اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
step به دست آوردن
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
Step on it! <idiom> گاز بده
a step towards قدمی به طرف ...
in step با سرعت پیاده روی
step قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
step پاشنه کفش
step کف پله
step سر سطر
step جزء واکنش
step واحد مجزا
step حرکت یک واحد به جلو یا عقب
to step inside قدم نهادن در
step wise تدریجی
retractable step پلهجمعشدنی
to step inside واردشدن
to take a step forward یک قدم پیش نهادن
to take a step forward گامی سوی جلو برداشتن
stutter step گامهای فریبنده در حال دو
to step inside توآمدن
Hurry up !Step on it ! Come on! یا الله عجله نکن !
to step a distance قدم کردن
to keep step to a band مطابق موزیک پازدن
step wise قدم بقدم
tread of a step کف پله
with measured step با اقدام مناسب [سنجیده]
rock step پایهصخرهای
step on the gas <idiom> عجله کردن
step on one's toes <idiom> باعث رنجش شدن
sill step پلهآستانه
step chair صندلیپلهدار
step cut برشطبقهای
step groove شیارپله
step setting مراحلتنظیم
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
step backwards برگشت [به حالت کم توسعه]
Mind the step! حواست به پله باشد!
step backwards تنزل
to step inside داخل شدن
boarding step سکویتختهکوبی
step backwards بازگشت [به حالت کم توسعه]
skip step چرخ فلک
Those who lose must step out. هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
step a dance دست افشاندن
step through method تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
one step operation عمل تک مرحله
loop step پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
lock step گیردار
lock step محدود
job step مرحله برنامه
job step گام برنامه
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
program step گام برنامه
quick step گام تند
quick step قدم تند
step a dance رقصیدن
single step تک مرحلهای
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
side step سویگام
side step گریز
side step کنار رفتن
route step قدم راه رو قدم راه رفتن
route step فرمان قدم راه
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
hop step طرز گام برداشتن در پرتاب نیزه
herringbone step صعود جناقی
door step پله
door step پله درگاه
curtal step پایین ترین پله پلگان
curtail step پایین ترین پله پلگان
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
to break step غلط پا برداشتن
break step غلط پا برداشتن
step brother نابرادری
goose-step قدم اهسته
full step یک قدم کامل
full step گام کامل
he isout of step پایش غلط است
half step نیم گام
half step نیم قدم
goose step پا دادن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
goose step رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
goose step قدم اهسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com