Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
hard disc drive
محلقرارگیریهارد
hard disc drive
[British E]
دستگاه دیسک سخت
[رایانه شناسی]
Other Matches
disc drive
درایودیسک
optical disc drive
درایودیسکنوری
disc drive port
قسمتوروددیسک
disc
[disk]
drive
دستگاه دیسک سخت
[رایانه شناسی]
floppy disc drive
محلورودفلاپیدیسک
hard disc
[British E]
دیسک سخت
[رایانه شناسی]
hard disc bus
سیمهارد
hard drive
گرداننده سخت
hard drive
دستگاه دیسک سخت
[رایانه شناسی]
drive a hard bargain
<idiom>
انعقاد معامله بودن هیچ سودی
To drive a hard bargain.
درداد وستد سخت گیر بودن
hard disk drive
[American E]
[HDD]
دستگاه دیسک سخت
[رایانه شناسی]
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
disc
صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
disc
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
disc
دیسک
disc
رسانه مغناطیسی دیسک
disc
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
disc
بشقاب سوپاپ
disc
[تزئینات به شکل ستون صاف، مدور و برجسته]
disc
صفحه
disc
صفحه گرامافون
disc
گرده
disc
دیسک صفحه ساختن
disc
قرص
slipped disc
وضعیتیکهیکیازدیسکهادرجهتدرستینمیچرخد
tax disc
میچسبانند
tension disc
صفحهکشش
blowout disc
دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
filter disc
قرص صافی
disc camera
صفحهدوربین
arago's disc
صفحه اراگو
disc area
مساحت دیسک
disc brake
ترمز دیسکی
disc brake
ترمز صفحهای
disc integrator
انتگرالگیری دیسکی
disc loading
نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
disc recording
ضبط روی صفحه گرامافون
eccentric disc
صفحه گریز از مرکز
tax disc
برگهپرداختمالیاتکهبرشیشهاتومبیل
optical disc
دیسکنوری
disc jockey
کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
disc motor
موتورصفحه
pirate disc
نسخه سرقت شده
adhesive disc
صفحهچسبنده
covering disc
صفحهپوشیدهشده
disc compartment
محلقرارگیرینوار
pirate disc
نسخه غیر قانونی چاپ شده
area of a disc
مساحت دایره
[ریاضی]
disc mixer
نمایشاجزا
turbine disc
دیسک توربین
rotor disc
دیسک رتور
area of a disc
مساحت صفحه
[قرص شکل]
[ریاضی]
retarding disc
صفحه سرعت شکن
disc jockeys
کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
sechi disc
شفافیت سنج اب دریا
floppy disc
فلاپیدیسک
film disc
صفحهفیلم
sintered disc
قرص متخلخل
timing disc
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
fixed disc
[British E]
دیسک سخت
[رایانه شناسی]
compact disc player
دستگاهدیسکفشرده
magneto optical disc
دیسک نوری که در وسیله ضبط مغناطیسی- نوری به کار می رود
center disc roll
نورد دیسکی
center disc roll
غلطک دیسکی
compact disc unit
محلقرارگیریدیسک
Disc . Gramaphone record.
صفحه گراما فون
mini-floppy disc
فالاپیدیسککوچک
dry disc rectifier
یکسو ساز خشک
heat deflecting disc
صفحهانحرافگرما
disc spacing lever
نمایشمقدارفضا
disc compartment control
کنترلکنندهمحلقرارگیریصفحه
tandem disc harrow
صفحهدوپشتههرس
still video film disc
سطحفلاپیدیسک
discharge indicator disc
دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
compact disc player controls
دکمههایکنترلکنندهدیسک
double multiple disc clutch
کلاج چند صفحه- دوبل
center disc
[disk wheel]
دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش
[ فناوری خودرو]
self-drive
اتومبیلیبارانندهخودکار
on drive
ضربه بسمت توپزن
off drive
ضربه به سمت راست
to drive at
قصد داشتن از
to drive away
دورکردن
to drive away
دفع کردن
d.c. drive
ماشین جریان دائم
to drive at
توجه داشتن به
drive way
مسیر اتومبیل رانی
drive way
جاده خیابان
drive-in
درایواین
to take a drive
سواری کردن
drive at
<idiom>
سعی درگفتن چیزی
to drive out
بیرون کردن
drive
ولت محرک
drive
مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
drive
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive
رانندگی ارابه مسابقهای
drive
سوارشدن و کنترل اتومبیل
drive
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive
سائق
drive
ضربه از پایین
drive
ضربه درایو
d.c. drive
محرکه جریان دائم
drive
جلو بردن
drive
فرمان
drive
سواری کردن کوبیدن
drive
تحریک کردن
drive
عقب نشاندن بیرون کردن
drive
محرکه گیربکس
drive
بردن
drive
رانش سواری دوندگی
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
راندن
drive
رانندگی کردن
drive
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
drive
فرار گل زن
drive
گرداننده
drive
راندن گرداندن گرداننده
drive
گریز پا به توپ
drive
دنده
drive
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drive!
برون!
[با ماشین]
drive
وسیلهای که دیسک مغناطیسی را می چرخاند و محل نوک خواندن / نوشتن را کنترل میکند
drive
شفت
drive to maturity
جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
Could you drive more slowly, please?
ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
drive the green
با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
To drive all with the same stick .
<proverb>
همه را با یک چوب راندن .
maternal drive
سائق مادری
drive winding
سیم پیچ تحریک
drive's cab
اطاق راننده
final drive
گرداننده نهایی
final drive
چرخ گرداننده نهایی شنی
final drive
محرکه محور عقب
full drive
باشتاب هرچه بیشتر
full drive
بسرعت هرچه تمامتر
group drive
محرکه گروهی
four gear drive
گیربکس چهار دنده
exploratory drive
سائق کاوش
electric drive
محرکه الکتریکی
motor drive
محرکه موتوری
drive volley
ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
drive's seat
صندلی راننده
physical drive
دیسک گردان فیزیکی
drive someone up a wall
<idiom>
از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
drive shaft
میل لنگ
drive-ins
درایواین
to drive into a corner
درتنگنا انداختن
to drive mad
دیوانه کردن
four-wheel drive
محرک چهار چرخ
four wheel drive
محرک چهار چرخ
drive wheel
چرخدنده
drive chain
زنجیرهراندن
to drive a bus
اتوبوسی را راندن
visceral drive
سائق احشایی
winchester drive
دیسک گردان وینچستر
chain drive
زنجیرهکششی
cassette drive
درایوکاست
cartridge drive
درایوفشنگی
drive shaft
میله محرک محور محرک
drive shaft
محور محرکه
drive shafts
میل لنگ
primary drive
سائق نخستین
rim drive
لبه گردانی
roller drive
مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
To drive someone up the wall.
کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
secondary drive
سائق ثانوی
to drive mad
بدیوانگی انداختن
social drive
سائق اجتماعی
drive shafts
محور رانش
st0 drive
گرداننده 605ST
right-hand drive
اتومبیلهاییکهفرمانآنهادرسمتراستاست
tandem drive
حرکت قطاری
to drive a wedding into
شکافتن
to drive a wedding into
رخنه کردن در
drive shafts
محور محرکه
drive shafts
میله محرک محور محرک
belt drive
بدنهعقب
drive stimulus
محرک سائق
tape drive
دستگاه نوارخوان
drive to maturity
حرکت بسوی بلوغ
disk drive
گرداننده دیسک دیسک گردان
cover drive
ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
disk drive
دیسکخوان
crank drive
محرک میل لنگ
crank drive
گرداننده میل لنگ
disk drive
گرده چرخان
tape drive
نوار چرخان نوار ران
current drive
گرداننده کنونی
default drive
گرداننده پیش فرض
to drive wild
دیوانه کردن
disk drive
گرده ران
drive shaft
محور رانش
drive arousal
برانگیختگی سائق
carriage drive
خیابان پارک
Bernoulli drive
سیستم بافرفیت ذخیره سازی بالا که ازکارتریج قابل تعویض MBاستفاده میکند
area drive
شکار دواندن
lineshaft drive
محرکه انتقال
tape drive
نوار گردان
tape drive
نوارچرخان
tape drive
نوار ران
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com