Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
hard-copy output |
نسخه [خروجی] چاپی |
|
|
Other Matches |
|
copy output mode |
روکشخروجیکپی |
hard copy |
نسخه ملموس خروجی چاپی |
hard copy |
نسخه چاپی |
colour hard copy device |
اسباب نسخه چاپی رنگی |
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. |
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند |
copy |
بدل سازی کردن |
copy |
کپی |
copy |
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم |
copy |
نگهبان مخابراتی |
copy |
کپیه کردن رونویسی کردن |
copy |
نسخه برداری |
copy |
دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند |
copy |
سواد |
copy |
نمونه |
copy |
نمونه ساختن |
copy |
استنساخ کردن |
copy |
رونویس کردن |
copy |
نسخه |
copy |
جلد |
copy |
رونوشت |
copy |
کپیه |
to copy |
در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن |
copy |
کپی برداری |
copy |
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS |
exact copy |
رونوشت عین |
dead copy |
اخبارکهنه |
dead copy |
اخبارچیده شده |
copy protection |
حفافت دربرابر کپی |
copy protection |
محافظت از کپی |
carbon copy |
کپی نسخه غیراصل |
carbon copy |
رونوشت |
carbon copy |
رونوشت کاربنی |
carbon copy |
ورق کاربن |
foul copy |
چرک نویس |
copy protection |
جلوگیری از اعمال کپی |
attested copy |
رو نوشت مصدق |
backup copy |
نسخه پشتیبان |
certified copy |
رونوشت مصدق |
cetified copy |
رونوشت مصدق |
cetified copy |
سواد مصدق |
authorization to copy |
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین |
copy book |
دفتر کپیه |
copy editing |
ویرایش کپی |
copy fitting |
مطابقت کپی |
copy holder |
گیره کاغذ |
copy machining |
الگوتراشی |
copy milling |
الگوتراشی |
copy plot |
تکثیر از روی نسخه اصلی |
copy protect |
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک |
copy protect |
یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود |
backup copy |
کپی پشتیبان روگرفت پشتیبان |
abdominos'copy |
شکم بینی |
foul copy |
مسوده |
presentation copy |
نسخه قدیمی |
true copy |
رونوشت مطابق با اصل |
certified copy |
رونوشت گواهی رسمی شده |
examined copy |
نسخه بررسی شده |
The painting is only a copy. |
این نقاشی فقط کپی [از اصل] است. |
copy for private use |
نسخه برای استفاده شخصی |
copy quantity |
مقدارکپی |
cheap copy |
بدل قلابی |
back copy |
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه |
She is a bit too copy . |
خیلی ناز دارد ( ناز میکند ) |
pirate copy |
نسخه غیر قانونی چاپ شده |
office copy |
رونوشت مصدق |
tape copy |
پیام ضبط شده روی نوارضبط |
certified copy |
سواد مصدق |
make a copy of |
رونوشت برداشتن |
make a copy of |
سواد برداشت |
pirate copy |
نسخه سرقت شده |
fair copy |
نسخه درست |
soft copy |
نسخه غیر ملموس |
soft copy |
نسخه غیر چاپی |
straightforward copy |
کپیه عین اصل |
tape copy |
پیام نوار شده |
be a carbon copy <idiom> |
دقیقا مثل دیگری بودن |
fair or clean copy |
پاکنویس |
press copy book |
دفتر کپیه |
He's a carbon copy of his father. |
کپی پدرش است. |
blind carbon copy |
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست |
blind copy receipt |
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست |
camera ready copy |
کپی اماده تکثیر |
copy letter book |
دفتر کپیه |
rough or foul copy |
چرک نویس |
copy of his letter is here with enclosed |
رونوشت نامه وی ضمیمه است |
live copy paste |
کپی الصاق مستقیم |
output |
حالت کامپیوتر که داده از فضای ذخیره سازی داخلی یا CPU به وسیله خارجی منتقل شود |
output |
تولیدی |
output |
محصول |
output |
ستانده |
output |
کارکرد فرفیت |
output |
برون گذاشت برونگذار |
output |
برون ده |
output |
تولید |
output |
بازده |
output |
خروجی |
output |
برونداد محصول |
output |
انرژی خروجی |
output |
برون داد |
output |
بازداده |
output |
ارسال داده از یک کامپیوتر به صفحه نمایش یا چاپگر |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
output |
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند |
output |
وسیلهای که |
output |
مجموعه رکوردها که کاملا طبق پارامترهای مختلف پردازش شده اند |
output |
کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد |
output |
1-نرم افزار فرمت کردن داده یا برنامه |
output |
برونداد |
output |
ثباتی که داده خروجی را ذخیره میکند تا گیرنده آماده شوند یا کانال خالی شود |
output |
امکان نمایش اطلاعات میدهد |
output |
1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر |
output |
عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر |
output |
برونداد بروندهی |
output |
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر |
output |
داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر. |
output |
بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است |
output |
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد |
output |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد |
input/output |
ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم |
motor output |
قدرت خروجی موتور |
monopoly output |
تولید انحصاری |
output control |
تنظیم انرژی خروجی |
per capita output |
تولید سرانه |
input/output |
دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند |
potential output |
تولید بالقوه |
power output |
توان خروجی |
output device |
دستگاه خروجی |
light output |
خروجی نور |
rate of output |
نرخ تولید |
rate of output |
میزان تولید |
rated output |
توان نامی |
output data |
داده خروجی |
output bound |
وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد |
marginal output |
تولید نهائی |
input/output |
کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد. |
motor output |
توان موتور |
national output |
تولید ملی |
output devices |
شیوههایتولید |
output capacitance |
فرفیت خروجی |
output jack |
جکخروجی |
output monitor |
صفحهنمایشگرخارجی |
maximum output |
خروجی حداکثر |
output channel |
مجرای خروجی |
output channel |
کانال خروجی |
output circuit |
مدار خروجی لامپ الکترونی |
output buffer |
میانگیر خروجی |
output box |
جعبه فیوز |
output bound |
کران خروجی |
net output |
تولید خالص |
tatal output |
خروجی کل |
optimum output |
تولید بهینه |
voice output |
خروجی صوتی |
voice output |
خروجی به صورت صدا |
optimum output |
تولید مطلوب |
output amplifier |
تقویت کننده خروجی |
output area |
ناحیه |
output area |
خروجی |
output area |
ناحیه خروجی |
reactor output |
توان راکتور |
input/output |
بررسی |
output pentode |
لامپ پنج قطبی خروجی |
output per head |
تولید سرانه |
output per head |
بازده سرانه |
output power |
توان خروجی |
output process |
فرایند خروجی |
output rate |
نرخ تولید |
output resonator |
همنواگر جعبهای خروجی |
output routine |
روال خروجی |
output shaft |
محور خروجی |
output meter |
سنجه انرژی خروجی |
output media |
رسانه خروجی |
output listing |
سیاهه خروجی |
input/output |
وسیله هوشمند که جریان داده را بین CPU و وسایل ورودی /خروجی |
input/output |
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد |
input output |
ورودی خروجی |
output electrode |
الکترد خروجی |
increase of output |
افزایش توان |
output equipment |
تجهیزات خروجی |
output impedance |
ناگذرایی خروجی |
output impedance |
امپدانس خروجی |
output speed |
سرعت خروجی |
output stage |
مرحله خروجی |
input/output |
اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد |
input/output |
سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی |
output transformer |
مبدل خروجی |
output triode |
لامپ تریود خروجی |
output tube |
لامپ خروجی |
output unite |
واحد خروجی |
output variability |
تغییرات تولید |
output voltage |
ولتاژ خروجی |
output voltage |
ولتاژ ثانویه فشار الکتریکی ثانویه |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
input/output |
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی |
input/output |
آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود |
output state |
حالت خروجی |
output stream |
مسیل خروجی |
output stream |
نهر خروجی |
input/output |
مدیریت و کنترل میکند |
input/output |
وسیله جانبی |