Dictiornary-Farsi | he is scarcely 0 years old | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 66 (5 milliseconds)

English	Persian
he is scarcely 0 years old	جخت اگر بیست سال د اشته باشد


Other Matches

We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.	ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
i scarcely know what to say	نمیدانم چه بگویم
scarcely	زورکی
scarcely	بدشواری
he can scarcely have done that	مشکل این کار را کرده باشد
scarcely ever	تقریبا هیچوقت
he is 0 years old	او ده سال دارد
get on in years <idiom>	به سن پیری رسیدن
getting on in years	پا به سن گذاشتن
he is 0 years old	او ده ساله است
I am over 50 years old.	من ۵۰ سال بیشتر دارم.
these two years	این دوساله
in years	سالخورده
in years	مسن
my a is 0 years	سن من 04سال است
my a is 0 years	من 04سال دارم
my a is 0 years	چهل سال ازعمرمن می گذرد
the last two years	دوسال اخیر یا گذشته
three whole years	سه سال تمام
I've been doing it for nine years.	من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
years	حق انتفاع محدودبه چند سال
about two years	تقریبا`
about two years	تقریبا` دو سال
years	حق رقبی
intercalary years	سال های کبیسه
to wear one's years well	ماندن
leap years	سال های کبیسه
to grow in years	سالخورده شدن
of ripe years	کامل
to grow in years	پابسن گذاشتن
Seven solid years.	هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
You are 5 years younger than me.	شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
We'll need 10 years at a [the] minimum.	ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
Many years passed .	چندین سال گذشت
To be gettingh on in years.	پا به سن گذاشتن
not in a thousand years <idiom>	صد سال آزگار
a few years back <adv.>	چند سال پیش
I have been working here for years.	سالهاست دراینجا کار می کنم
to wear one's years well	خوب ماندن جوان
tenant for years	شخص دارای حق رقبی
ten years old	ده ساله
application years	عمر مفید یک دستگاه
fiscal years	دوره مالی
fiscal years	سال مالی سال جاری
financial years	سال مالی
light-years	سال نوری
leap years	سال کبیسه
application years	مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
estate for years	حق رقبی
some years ago	چند سال پیش
past years	سالهای گذشته
over a number of years	در طی چند سال
of ripe years	پابسن گذاشته
fiscal years	سال مالی
of late years	دراین چند سال گذشته
man years	نفر در سال
in subsequent years	د رسالهای بعد
he is years senior to me	اودوسال ازمن بزرگتریاجلوتراست
grow in years	سالخورده شدن
stricken in years	سالخورده
of mature years	سالخورده
full of years	سالخورده
The contract has a few years to run .	به انقضای قرار داد چند سال مانده
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb>	صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.	قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.