English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
head gate دریچه فوقانی کانال
head gate دریچه بالادست سد
Other Matches
head to head polymer بسپار سر به سر
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
gate دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
gate دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
saw gate چارچوب اره
gate سوزن اتصال به یک FET
and gate دریچه و دریچه ضرب منطقی
take out gate دریچه ابگیر ابیاری
and gate مدار AND
gate یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
and gate دریچه و
gate مدخل
gate مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gate مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
gate تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gate وسایل ورود ورودیه
gate دریچه تنظیم اب در مخزن سد
gate فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate دریچه
gate مدخل دریجه سد
gate در بزرگ
gate زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
gate راه تغذیه لشعلث
gate گیت
gate قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gate دروازه شروع اسکی
gate دروازه
gate محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
or gate دریچه یا
gate فرمان استفاده ازموشک و راکت در جنگ هوایی
or gate دریچه OR
not or gate دریچه نا- یا
not gate دریچه نقیض
not gate دریچه نا
not and gate دریچه نا- و
nor gate دریچه نایا
nor gate دریچه نقیض یا
Gate ورودی به باند
down gate راهگاه پایین دست
gate قط عات الکترونیکی که یک تابع منط قی را پیاده سازی می کنند
equal gate دریچه برابری
discharge gate دریچه تخلیه
crash the gate <idiom> بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
exclusive nor gate دریچه نقیض یای انحصاری
elementary gate دریچه مقدماتی
equivalence gate دریچه معادل
gate valve شیر کشویی
equivalence gate دریچه هم ارزی
He was approaching the gate. او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
elementary gate دریچه ابتدایی
gate leaf بدنه دریچه سد
complement gate دریچه متمم ساز
equality gate برابر سازی
cow gate چراگاه گاو
flood gate بندسیلگیر
flood gate سد دریچهای
wicket gate دهانهدریچه
upper gate دروازهبالایی
gate meeting انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
blind gate دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
gate electrode الکترود دریچهای
gate crasher میهمان ناخوانده
bifurcation gate دریچهای که با دو مجراجریان را از خود عبور میدهد
lich-gate راهرو سرپوشیده
gate post تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
gate transition شیر فلکه تبدیل
gate tube لامپ دریچهای
check gate دریچه تنظیم
exjunction gate دریچه یای انحصاری
caterpillar gate دریچه چرخ زنجیری
exclusive or gate دریچه یای انحصاری
flap gate دریچه یک طرفه
burst gate لامپ پیام گذار
gate money پولبلیطورودیه
gate valve شیر قطع جریان
gate hanger التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
flood gate ابگیره
color gate دریچه پیام رنگی
majority gate دریجه اکثریت
railroad gate درب ورودی راه اهن
roller gate دریچه غلطان
sluice gate اب بند
sluice gate دریچه
starting gate دروازه شروع
tainter gate دریچه قطائی
tainter gate دریچه لولادار
threshold gate دریچه استانهای
proselte of the gate کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
pouring gate تغذیه قالب
logic gate دروازه منطقی
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
lich gate راهرو
nand gate دریچه نقیض و
nand gate دریچه ناو
nonequality gate دریچه نابرابری
indicator gate دریچه شاخص
inclusive or gate دریچه یای شامل
waste gate مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
lower gate دروازهپائینی
golden gate پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
gate vessel شناور درب حوض تعمیرات ناو
xor gate دریچه یای ضمنی
spillway gate درخروجآبسطحسد
gate keeper دروازه بان
pouring gate دریچه ریزش
sluice gate ابگیره
ring gate دهانهحلقوی
gate-leg پایهدروازهایشکل
master gate valve مدخلدریچهاصلی
mitre gate recess دریچهتنفسشمار
The crowd was pressing against the gate . جمعیت به درورودی فشار می دادند
gate operating deck سکوی مانور دریچه ها
fixed wheel gate دریچه قرقرهای با محورثابت
jet flow gate دریچه با سرلوله
gate chamber wall جایگاه حرکت دریچه
gate operating ring حلقهورودیعملکننده
jet flow gate فشاراین دریچه زیاداست
gate operating platform سکوی مانور دریچه ها
fixed roller gate دریچه چرخ قرقرهای ثابت
gate-leg table میزپایهدروازهای
Fortune Knocks at least once at everymans gate. <proverb> خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
memory controller gate array ارایه درگاه کنترل حافظه
A creaking gate hang long. <proverb> یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
maximum gate trigger voltage ولتاژ احتراق حداکثر
maximum gate trigger current جریان احتراق حداکثر
bear tape shutter gate دریچه شیروانی شکل
insulated gate field effect transistor ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
get it through one's head <idiom> فهمیدن ،باورداشتن
head-on <idiom> فرجام مواجه شدن با
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
head off <idiom> به عقب برگشتن
go to head of مست کردن
go head ادامه بدهید بفرماید
head-on <idiom> برعلیه کسی بودن
go to one's head <idiom> مغرور شدن
go head پیش بروید
keep one's head خونسردبودن
keep one's head دست پاچه نشدن
head to head رقابت شانه به شانه
head up <idiom> رهبر
off with his head سرش را از تن جدا کنید
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
to get anything into ones head چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
to go off one's head دیوانه شدن
to keep one's head ارام یاخون سردبودن
well head سر چشمه
with head on سربه پیش سر به جلو
from head to f. ازسرتاپا
R/W head وسیله
R/W head HEAD WRITE/READ
over head هزینه سربار
head well چاه پیشکار
head well مادر چاه
per head متوسطمیانگین
head way پیشروی
head way بلندی طاق سرعت
head way پیشرفت
head way بجلو
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
one way head سریکجهته
head out <idiom> ترک کردن
head رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head first سربجلو
head-on نوک به نوک
head هد
head-on روبرو
head انتهای میز بیلیارد
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head دستشویی قایق بالای بادبان
head-on از طرف سر
head-on از سر
head-on شاخ بشاخ
head first از سر سراسیمه
head-first باکله
head-first سربجلو
Off with his head ! سرش را ببرید !
head سرپل توالت ناو
head عازم شدن سرپل گرفتن
head مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head توپی کامل و سایر متعلقات
head ضربه با سر
head اولین عنصر داده در لیست بودن
head سر
head-first از سر سراسیمه
head on نوک به نوک
head نوک پیکان
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
head دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head افت
head ارتفاع فشاری
head دماغه
head بخش بالایی وسیله
head شبکه یا بدنه
head ارتفاع ریزش سر رولور سر
head دهنه ابزار
head رهبری کردن مقاومت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com