Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 125 (7 milliseconds)
English	Persian
heap sort	sort tree
Other Matches
heap	توده
heap	کپه
heap	کومه
heap	پشته
heap	انبوه گروه
heap	جمعیت
heap	توده کردن پرکردن
heap	مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heap	انبوه
heap	درخت دودویی
heap	فضای ذخیره سازی موقت که اجازه دستیابی تصادفی میدهد
heap	مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heap of sand	توده ماسه
slag heap	تپهوسایلوموادیککارخانه
hoo heap	هوهاپ
scrap-heap	انبار کالای قراضه
scrap heap	انبار کالای قراضه
application heap	پشته کاربردی
application heap	حافظه پایه
hoo heap	کنترل نفس
scrap heap policy	رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap	کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap	به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap	به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
nothing of that sort	هیچ همچو چیزی نیست
nothing of the sort	هیچ همچو چیزی نیست
sort	دسته بندی کردن
re sort	دوباره جور کردن
sort of	بمقدار متوسط
sort of	نسبتا
sort of	بمیزان متوسط
sort of	تقریبا
sort	پیوستن
sort of <idiom>	تقریبا تا یک حدی
sort-out	مرتبکردن
sort	جور
sort	طور طبقه
sort	نوع
sort	سوا کردن
sort	جور کردن
sort	دمساز شدن
sort	جوردرامدن
sort	گونه
sort	دسته دسته کردن
sort	سواکردن
sort	جورکردن
sort	رقم
sort	دسته کردن طبقه بندی کردن
sort	روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort	مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sort	برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort	روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort	الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort	قسم
sort	فرمان SORT
selection sort	مرتب کردن گزینشی
selection sort	جور کردن گزینشی
sort key	کلید جورسازی
shell sort	الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
sort effort	تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
oscillating sort	مرتب کردن نوسانی
ripple sort	مرتب کردن موجی
oscillating sort	جور کردن نوسانی
polyphase sort	مرتب کردن چند فازی
polyphase sort	جور کردن چند مرحلهای
property sort	جور کردن خاصیتی
sort field	میدان جور کردن
in a kind (sort) of way <idiom>	یک کمی
To sort out ones affairs	بکارهای خود سر وصورت دادن
She is the clinging sort.	از آنهایی است که مثل کنه می چسبد
what sort of a thing is it?	چه جور چیزی است
tree sort	مرتب کردن درختی
tag sort	مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
sort order	نظم ترتیب
sort merge	جور کردن و ادغام
sort key	کلید ترتیب
sort generator	برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
sort field	فیلد مرتب سازی
sort field	میدان مرتب سازی
sort field	فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
alphanumeric sort	مرتب نمودن الفبا عددی
external sort	جور کردن خارجی
exchange sort	جورکردن معاوضهای
distributive sort	مرتب کردن توزیعی
die sort	جور کردن طاسی
dictionary sort	ترتیب واژه نامهای
descending sort	مرتب سازی نزولی
descending sort	ترتیب نزولی
collating sort	مرتب کردن داده
bubble sort	سورت حبابی
bubble sort	مرتب کردن حبابی
bubble sort	جور کردن حبابی
bucket sort	جور کردن دلوی
block sort	جورسازی کندهای
block sort	مرتب کردن بلاکی
ascending sort	جورکردن صعودی
ascending sort	مرتب سازی صعودی
external sort	مرتب سازی خارجی
external sort	جورکردن خارجی
bubble sort	روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
multipass sort	جورکردن چند گذری
multipass sort	مرتب کردن چند گذری
multipass sort	جور کردن چند گذری
multilevel sort	ترتیب چند سطحی
major sort	مرتب سازی اصلی
minor sort	مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
merge sort	ادغام و جور کردن
multipass sort	مرتب سازی چند عبوری
internal sort	مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal sort	مرتب کردن درونی
internal sort	جور کردن داخلی
internal sort	مرتب سازی داخلی
major sort	جورسازی عمده
i sort of feel sick	مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
i sort of feel sick	یک جوری میشوم
sort merge program	پردازش تعمیم یافته
ascii sort order	نظم ترتیبی اسکی
We are past that sort of thing .	دیگر این کارها از ماگذشته
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.	ابدا"چنین چیزی نیست
major sort key	یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
minor sort key	یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
This sort of propaganda is for home consumption	این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) .	این حرفها دیگه کهنه شده است
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.	دختر خودرأیی است

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com