English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
heaving line knot گره هبلین
Other Matches
heaving line هبلین
heaving بالا و پایین رفتن ناو
heaving رقص ناو در هوای طوفانی
heaving mallet بند پیچ
knot واحد سرعت دریایی معادل 01/ 6706 فوت درساعت
knot [واحد سرعت دریایی معادل ۱۸۵۲ متر درساعت]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره
knot گره دریایی
knot کانون [کاموا]
knot مشکل عقده
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot نات
knot گره
knot برکمدگی
knot دژپیه
knot بقچه [کاموا ]
knot غده چیز سفت یا غلنبه
knot گره زدن
knot گره زدن
knot گره پیشاهنگی
knot گره دریایی
knot میل دریایی
knot بهم پیوستن
knot گره خوردن
knot گیرانداختن
knot گره خوردن
knot منگوله دار کردن گره دریایی
figure-eight knot شکلگره8تایی
knot stitches کوکگره
top-knot پرهای تارکسر
butterfly knot گره پروانه
top-knot سر پر
tie [knot] خفت
top-knot موی فرق سر
blood knot نوعی گره
packing knot گره زدن بدون پود
Persian knot گره فارسی
Persian knot گره نامتقارن
senneh knot گره فارسی
senneh knot گره نامتقارن
Spanish knot گره اسپانیایی [این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
symmetric knot گره ترکی [گره نامتقارن] [که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
tie [knot] ایلمک
tie [knot] پیچه
tie [knot] ریشه
turkish knot گره ترکی
knot ratio نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
knot strength استحکام گره
knot density چگالی گره [تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
Gordian knot گرهی گوردیان گوردیوس
To unite a knot . گره را باز کردن
The knot has come loose . گره شل شده است
tie the knot <idiom> ازدواج کردن
alternate knot گره یک در میان (نوعی گره تقلبی)
angular knot گره زاویه ای مثل گره آویز
asymmetric knot گره نامتقارن
asymmetric knot گره سنه
berber knot گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
hand knot گره دستی
knot count رجشمار [گره زرعی] [تعداد گره در طول مشخصی از فرش]
turkish knot گره متقارن
top-knot کاکل
running knot خفت
square knot گره مرکب از دونیم کره
square knot گره مربر
square knot گره مربع
overhand knot گره اضافی
overhand knot گره ساده
knot tie گره مقرهای
knot hole محل گره
figure of eight knot گره هشت فرانسه
figure eight knot گره هشت کوهنوردی
knot hole محل حفره
fisherman's knot گره
slip knot گره زود گشا
slip knot گره خفت
running knot گره بند
half knot گره خفتی
half knot نیم گره
sailor's knot گره کراوات
granny knot گره غلط
granny knot گره عامی
psyche knot ارایش گیسو بصورت گوجه فرنگی
pruisik knot گره پروسیک
shoulder knot روبان یاحمایل زینتی روی شانه
shoulder knot واکسیل
surfer's knot ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
surgeon's knot گره بخیه جراحی
sword knot شرابه شمشیر
manrope knot head s"turk
macrame knot گره توری بافی
turtle knot گره وصل کردن طعمه ماهیگیری به راهنما
wall knot گره حصیری
windsor knot گره بزرگ کراوات
Gordian knot مسئلهی گیجکننده
wall knot گره تخت
Gordian knot مشکل معما مانند
constrictor knot گره فشاری
clinch knot گره ثابت
crown knot گره تاج
dead knot گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
to untie a knot گرهی رابازکردن
elf knot گیس جنی
elf knot زلف ژولیده
elf knot موی درهم برهم
double knot گره دوبل
fisherman's knot گره ماهی گیر
nail knot گره بین نخ فرعی و اصلی ماهیگیری
tight knot گره سخت
diameter of a knot قطر یک گره
to cut the g. knot گره یامشکلی رابزورحل کردن
to tie a knot گره زدن
top-knot گره زینتی
Danish knot گره رنی
reef knot گره راست
loop knot tie گره حلقوی
French knot stitch گرهفرانسوی
asymmetric knot [farsi] گره فارسی
Tie a knot in the rope . طناب را یک گره بزنید
See if you can unite the dead knot . ببین این گره کور را می توانی باز کنی
perfection loop knot نوعی گره قرنیهای در انتهای نخ ماهیگیری
Tie a rope in a firm knot . طناب را گره محکمی زدن
line to line fault تماس خطوط
line by line milling فرز کردن سطری
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
by line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط فرعی راه اهن
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
by line کار یاشغل اضافی وزائد
out of line خارج از خط جبهه
line خط انداختن در
by-line خط دوم یافرعی
line خط دار کردن
line بخط کردن
line اراستن
line ترازکردن
line استرکردن
line پوشاندن
line خط
line طناب خط
line خط صف
line صفی در خط
line در سمت
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
by line خط دوم یافرعی
on the line هواپیمای اماده پرواز
the line صف
line محصول
down the line ضربه از کنار زمین
mean line خط میان
line لاین
line رشته
down line بار کردن پایین خطی
line خط زدن
to come in to line موافقت کردن
to come in to line در صف امدن
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line حدود رویه
line by line سطر به سطر
o o line خط تقسیم دیدبانی
line سیم
line نسب
line جبهه جنگ
on line help کمک مستقیم
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
old line محافظه کار
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
o o line خط دیدبانی سپاه
line شعبه
line طرز
line رسن
off line قطع
off line غیر متصل
off line برون خطی
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line of d. مرز
line ریسمان
line رشته بند
line out با خط علامت گذاشتن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line طناب سیم
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
off line منفصل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com