English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (6 milliseconds)
English Persian
helicopter team تیم سوار بر هلی کوپتر
Other Matches
helicopter چرخش در هوا
helicopter chopper :syn
helicopter هلیکوپتر
attack helicopter هلیکوپتر تک ور
helicopter hangar آشیانههلیکوپتر
attack helicopter هلیکوپتر تک
scout helicopter هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
lift helicopter هلی کوپترحمل و نقل
lift helicopter هلی کوپتر باری
helicopter wave گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
helicopter lane کریدور پرواز هلیکوپتر کریدور ازاد عبور هلیکوپترها
helicopter carrier ناو هلیکوپتر بر
compound helicopter هلی کوپتر مرکب
compound helicopter هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
helicopter wave موج هلیکوپترها
armed helicopter هلی کوپترتوپدار
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
army helicopter چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
army helicopter هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
helicopter gunship هلیکوپترمسلح
helicopter pilot خلبان چرخبال [شغل] [حمل و نقل هوایی]
helicopter pilot خلبان هلیکوپتر [شغل] [حمل و نقل هوایی]
drone antisubmarine helicopter هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
helicopter flight deck عرشهپروازهلیکوپتر
helicopter rescue net تور نجات هلیکوپتر
helicopter rescue strop کمربند نجات هلیکوپتر
helicopter breakup point نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
helicopter double rescue harness کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
team up تشریک مساعی
first team تیم اصلی
team up هم دست شدن [در کار]
team up توحید مساعی کردن
team گروهه
team گروه
team تیم گروهانی
team گروهان تقویت شده
team بصورت دسته یاتیم درامدن
team دسته
team دسته درست کردن
team تیم
team یک دستگاه
team دست جفت
team pursuit مسابقه تعقیبی تیمی
team-mates همگروه
team-mate یار
team-mate همگروه
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
team roping مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
team tennis بازیهای مختلف تنیس
team teaching تدریس گروهی
team-mates یار
team bench نیمکتبازیکنان
team shirt لباستیم
prosecution team تیم دادرسی
expansion team تیم تازه وارد به لیگ
crisis team گروه ضد بحران
work team گروه کار
work team دسته
team spirit روحیهوفاداریمابینیکتیم
team line up به صف ایستادن تیم
combat team تیم رزمی
four man team تیم چهار نفره
functional team تیم اجرایی
functional team تیم عمل کننده
boat team تیم قایق اب خاکی
company team تیم مرکب
boat team تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
company team تیم گروهانی
combat team گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
factory team تیم کارخانه اتومبیل سازی
pararescue team تیم تجسس و نجات
embarkation team تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
team game بازی گروهی
team foul خطای مهم
team area محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
specialty team تیم ذخیره ها
special team تیم ذخیره ها
double team تیم دونفره
programming team تیم برنامه نویسی
heavy fire team تیم اتشهای زمینی سنگین
combined arms team تیم رستههای مرکب
combined arms team تیم مرکب
control and assessment team تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
combat control team تیم کنترل رزمی
team handball court زمین بازی هند بال
battalion landing team تیم ساحلی گردان
mobile training team تیم اموزشی سیار
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
army assault team تیم هجومی نیروی زمینی
member of the national team عضو تیم ملی
light fire team تیم دو هلی کوپتره
light fire team تیم اتش سبک
brigade landing team تیم پیاده شونده تیپی
central planning team تیم طرح ریزی مرکزی
chief programmer team سرپرست یک تیم برنامه نویسی
Both of us will make a good team. ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
The future of the team is shrouded in uncertainty. آینده این تیم بلاتکلیف است.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com