English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (5 milliseconds)
English Persian
heretical books کتب ضلال
heretical books کتب ضلاله
Other Matches
heretical رافضی
heretical مبنی برفساد
heretical بدعت امیز
keep books دفترداری کردن
my other books کتابهای دیگر من
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
i have as many books as you هر چند
i had many books he had none من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
he took to books زدبکتاب
to keep books دفترداری کردن
many books چندین کتاب
those books are yours مال شما است
those books are yours ان کتابها
these books are their این کتابهامال ایشان است
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
various books کتابهای گوناگون یا مختلف
our books کتابهامان
our books کتابهای ما
many books کتابهای بسیار
he took to books پرداخت به کتاب خواندن
f. of books عاشق کتاب
f. of books مایل به کت اب
books دفتر
books شماره بازیگرخطاکار
books اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books رزرو کردن توقیف کردن
books درکتاب یادفترثبت کردن
books کتاب
books مجلد دفتر
books فصل یاقسمتی از کتاب
books ثبت کردن
one for the books <idiom> چیز غیر عادی
d.'s books ورق
keep books <idiom>
log books رخداد نگاشت
log books دفتر رخدادهای روزانه
comic books کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic books کتاب کاریکاتور
Stackup the books. کتابهارا روی هم بچین
hit the books <idiom> برای کلاس آماده شدن
Enter it in the books . آنرا دردفاتر وارد کنید
log books رخداد نامه
phone books کتاب راهنمای تلفن
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
My books are all scattered. کتابهایم همه پرت وپلاشده اند
telephone books راهنمای تلفن
lodge-books کتاب مقررات معماری
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
telephone books دفتر تلفن
to borrow up to ... books تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
phone books دفتر حاوی شمارههای تلفن
to be in ones good books موردالتفات کسی بودن
to be in ones black books مغضوب کسی واقع شدن
leave your books w me برای
leave your books w me پیش
inspired books کتابهای الهام شده
collecting books وصول مطالبات
books of this type این نوع کتابها
talking books صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
prayer books دعانامه
prayer books نماز نامه
prayer books کتاب نماز
leave your books w me درنظر
list of books فهرست یا صورت کتابها
i owe for all my books پول همه کتابهای خود راقرض کردم
the books that you bought کتابهایی که شما خریدید
the books hereof کتابهای این کتابخانه
sibilline books کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
sacred books کتب مقدسه
sacred books کتابهای مقدس
cash books دفتر نقدی
the desk is piled with books میز از کتاب انباشته شده است
the desk is piled with books کتابهادر روی میزانبوه شده اند
in one's good books (graces) <idiom> موردعلاقه شخص قرار گرفتن
coffee-table books کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
the fire books of moses اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
Put the books back on the shelf. کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com