English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
Other Matches
high burst تیر زمانی بالا
high burst ترکش بالا
ranging تنظیم تیر کردن
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
ranging قلق گیری کردن
ranging مسافت یابی کردن
ranging مسافت یابی
ranging تنظیم کردن اسلحه
radar ranging تنظیم تیر به وسیله رادار
radar ranging میدان رادار
ranging pole شاخصهای مسافت یابی
sound ranging مسافت یابی صوتی
subaqueous ranging طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
subaqueous ranging تعیین محل هدفهای دریایی نامریی
flash ranging مسافت یابی نوری
airburst ranging تنظیم تیر زمانی بالا
wide-ranging متنوع - گوناگون
airburst ranging تنظیم ترکش هوایی
flash ranging location تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
to burst in سرزده امدن
to burst out فریادکردن
to burst out ندادردادن
burst ترکش
burst ترکاندن
burst منفجر شدن
burst پشت سر هم
burst پیام همزمان ساز رنگ
burst انفجار
burst انفجار منفجر شدن
burst رگبار
burst محل اصابت گلوله
burst شیوع قطاری
burst منفجر کردن انفجار
burst ترکیدن
burst قطع کردن
burst پشت سرهم
burst شکفتن
burst قطاری
burst ازهم پاشیدن
burst پیوسته
burst ترتیب مختصری از سیگنالهای ارسالی
burst گروهی از خطاهای پیاپی .
burst انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
burst mode وضعیت پشت سرهم
burst range برد ترکش
Burst sb's bubble <idiom> تو ذوق کسی زدن
burst gate لامپ پیام گذار
burst interval فاصله ترکش گلوله ها در یک رگبار
burst mode حالت پیوسته
burst pedestal پایه پیام
burst oscillator اوسیلاتور رنگ
burst mode وجه پشت سرهم
burst force نیروی انفجاری
burst error خطای قطاری
types of burst نوع ترکش
to burst with pride زبادغرور ترکیدن
aerial burst ترکش هوایی
aerial burst انفجار هوایی
air burst ترکش هوایی
burst force نیروی ناگهانی
To burst with laughter. از خنده غش کردن
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
burst advertising شروع تبلیغات شدید
burst center مرکز ترکش
burst center مرکز گلوله
burst range مسافت ترکش
burst rate سرعت پشت سر هم
burst wave موج ترکش
height of burst ارتفاع ترکش
hight of burst ارتفاع ترکش
ricochet burst ترکش کمانهای
ricochet burst کمانه
to burst into tears زیرگریه زدن
short burst رگبار کوتاه
surface burst ترکش سطحی
to burst into flames اتش گرفتن مشتعل شدن
to burst into flames علوگرفتن
burst wave موج انفجار
to burst in to a laugh بی اختیارخندیدن
to burst in to a laugh زیر خنده زدن
to burst into tears مانندانارترکیدن
graze burst ترکش روی زمین
graze burst ترکش زمینی
impact burst ترکش سطحی
impact burst ترکش ضربتی
center of burst مرکز ترکش گلوله
center of burst مرکزاصابت گلوله
cloud burst رگبار
long burst رگبار بلند
to burst with joy از خوشی در پوست خودنگنجیدن
to burst upon the view ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
error burst قطار خطاها
to burst out laughing قاه قاه خندیدن
forging burst اهنگری انفجاری
to burst out laughing زیرخنده زدن
surface burst ترکش روی سطح زمین
To burst ( exploded) a bomb. بمب ترکاندن
To burst into tears (laughter). زیر گریه ( خنده ) زدن
atomic underground burst ترکش زیرزمینی اتمی
atomic air burst ترکش هوایی اتمی
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
color burst pedestal پایه پیام
To begin to weep . to burst into tears . گریه افتا دن
Even if you thik I am being foolish, please don't burst my bubble. حتی اگر فکر می کنی احمقم لطفا توی ذوقم نزن.
The whole thing wI'll burst open some day . the whole stiking affair wI'll be exposed someday . با لاخره یک روز گندش در می آید
on high در اسمان
high متعال رشید
high زیاد
high وافر گران گزاف
high خشمگینانه
high خشن متکبر
high متکبرانه
high خیلی بزرگ
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high بلند پایه
high جای مرتفع
high عالی
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
on high در بالا
on high به اسمان
high فراز
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high تند زیاد باصدای زیر
high بلند
high مرتفع
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high سخت گران
high بزرگ
high بالا
high عظیم
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high زبان سطح بالا
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high بوگرفته
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high اندکی فاسد
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high value گران قیمت
very high ارتفاع خیلی بالا
high باصدای بلند
high value قیمتی
high واچرخه
high (1 9 to 36) بلند
high ت
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high status بلندپایه
high strung بسیار حساس
high strung عصبانی
high storage انباره بالا
high strung کوک
high temperature دمای بالا
high time اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
high tension فشارقوی
high tension فشار قوی
high seas دریای ازاد
high tender مزایده
high tender به مزایده گذاشتن
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high spirited متکبر
high spirited جسور
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high seasoned پرادویه
high seas دریاهای ازاد
high seas ابهای بین المللی
high road شاهراه
high road جاده عمده
high seas ابهای برون مرزی
high sea دریای ازاد
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high seas دریاهای باز
high souled با جرات
high spin پر اسپین
high spin چرخش زیاد
high priest کاهن اعظم
high spin پرچرخش
high speed دنده سریع
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high resolution وضوح بالا
high speed سریع السیر
high souled با همت
high grown دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
high land زمین کوهستانی
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high lights نکات مهم
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high limit حد نهایی
high line پل رابط اصلی
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high minded بامناعت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com