English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
high explosive shell گلوله محترقه شدید
Other Matches
high explosive ماده منفجره
high explosive مواد منفجره قوی
high explosive سوختار شدید
high explosive ماده منفجره شدید
high explosive antitank گلوله سوختار شدید ضد تانک
high explosive plastic گلوله پلاستیکی سوختار شدید
explosive قابل احتراق ماده محترقه یا منفجره
explosive قدرت بازیگردر استفاده از شکاف
explosive یورش ناگهانی
explosive ماده منفجره منفجره
explosive قابل انفجار
explosive منفجر شونده
explosive d. ماده منفجره دی
explosive سوختار
explosive charge خرج سوختار
explosive bolt پیچ انفجاری
explosive rivet پرچ انفجاری
explosive scale مدار منفجره
explosive scale مدار موادمنفجره مصرف شده درپرتاب گلوله
explosive train فتیله انفجاری
explosive train مدار انفجار مسیر انفجار
explosive ordnance مهمات منفجره
plastic explosive مادهانفجاری
explosive power توان انفجاری
explosive range گستره انفجار پذیری
explosive ordnance مواد منفجره
explosive forming شکل دادن انفجاری
explosive force قدرت انفجار
explosive force نیروی انفجار
binary explosive ماده منفجره مرکب
explosive energy قدرت انفجار
explosive welding جوشکاری انفجاری
binary explosive سوختارشدید مرکب
explosive bolt سه راهی
low explosive ماده منفجره کندسوختار خفیف
low explosive سوختار کند
explosive bolt سه راهی انفجاری
explosive charge دستگاه با ماده منفجره
explosive charge خرج منفجره
improvised explosive device [IED] بمب دست ساز
shell برنامه واسطه
shell صدف
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell پوست فندق وغیره
shell قشر
shell عامل محافظ حفاظ
shell جلد
shell صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shell کالبد
shell زرهی پوشش
shell لایه
shell جعبه حاوی باروت
shell توده
shell پوسته
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell فشنگ
shell قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
shell سبوس گیری کردن
shell قشر زمین
shell گلوله توپ
shell ساچمه وچاشنی
shell بدنه ساختمان
to shell off ورقه ورقه شدن ورامدن
shell پوکه
shell برنامه خروج موقت
shell پوکه فشنگ
shell پوست
shell off با نارنجک مورد حمله قراردادن
shell off گلوله باران کردن
shell out پرداختن
shell out هزینه چیزی را قبول کردن
shell پوست تخم مرغ
in one's shell <idiom> صرف نظر کردن،بی صدا
shell out خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
out of one's shell <idiom> گفتگو دوستانه
downstream shell خاک پایین دست
shell structure ساختار لایهای
ear shell گوشک ماهی
egg shell پوست تخم
energy shell لایه انرژی
egg shell نازک
electron shell پوسته الکترون
downstream shell توده پایاب خاکریز پایاب
downstream shell پشته پایاب
cupola shell پوسته کوپل
shell back دریانوردی که از خط استواگذشته باشد
band shell جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
cartridge shell بدنه پوکه فشنگ
cartridge shell بدنه پوکه
cockle shell کرجی کوچک
cockle shell یکجورصدف
egg shell مانندپوست تخم مرغ
cooling shell قشر سرد کننده
cooling shell پوسته سردکننده
energy shell پوسته انرژی
illuminating shell گلوله روشن کننده
shell fragments بسک گلوله
shell fragments قطعات گلوله
shell game گردو بازی
shell game قمار با گردو
shell jacket بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
shell lime سنگ اهک صدفی
shell limestone اهک صدفدار
shell mould قالب گرفتن پوستهای
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
shell pink رنگ قرمز مایل به زرد
shell proof ضد گلوله
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
shell proof ضد نفوذ گلوله
shell roof بام پوستهای
shell room انبار مهمات ناو
shell room انبار گلوله
shell formwork قالب بندی غلافی
shell fish جانور صدف
inner shell electron الکترون درونی
magnetic shell زرورق مغناطیسی
outer shell لایه والانس
outer shell پوسته والانس
valence shell لایه والانس
valence shell پوسته والانس
illuminating shell گلوله منور
pearl shell صدف
the shell of a mollusk صدف
piercing shell گلوله ثاقب
shell bean لوبیایی که مغز ان خوراکی است
shell bean دانه مغذی لوبیا
shell bit مته گلویی
shell bit مته قاشقی
shell casting ریخته گری پوستهای
shell fish ماهی صدف
shell sort الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
shell structure ساختارپوستهای
hard shell سخت پوست
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock روان رنجوری جنگ
tracer shell گلوله رسام
ventus's shell کس گربه
hard shell متعصب
hard shell سخت
upper shell قشررویه
shell membrane پوستغشا
lower shell قشرتحتانی
inner door shell پوستداخلیدر
hard shell کاسه دار
furnace shell جدارکوره
head shell حافظسر
gas shell گلوله دودانگیز
furnace shell قشر یا پوسته کوره
fixed shell گلوله متصل
shell shock روان رنجوری جنگ
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
tortoise shell پوست ابرهای لاک پشت دریایی
soft shell دارای عقیده معتدل
soft shell دارای پوسته ترد وشکننده
shell suit نوعیکتوشلوارغیرمعمولی-شلوولباجنسدرخشندهوبراقوسبک
shell-shocked موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
To come out of oness shell. از جلد ( لاک ) خود در آمدن
shrapnel shell گلوله انفجاری
shell wave صدای زوزه گلوله
shell transformer مبدل جوشن دار
soft shell حلزون دارای صدف نرم
the shell of an egg پوست تخم مرغ
star shell گلوله منور
star shell گلوله نورافشان
soft shell نرم پوسته
hard shell clam پوستسختصدف
half shell mold قالب نیم پوسته
shell molding machine دستگاه قالب گیری پوستهای
shell molding process فرایند قالب گیری پوستهای
outer shell electron الکترون بیرونی
outer shell electron الکترون رسانایی
double shell constraction ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
shell moulded casting قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
soft shell clam صدفپوستنازک
outer shell electron الکترون لایه بیرونی
shell molding type foundry ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
high خیلی بزرگ
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high بالا
high اندکی فاسد
high بوگرفته
high باصدای بلند
high تند زیاد باصدای زیر
high متکبرانه
high خشن متکبر
high خشمگینانه
high وافر گران گزاف
high زیاد
very high ارتفاع خیلی بالا
high بزرگ
high سخت گران
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high زبان سطح بالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com