English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
high point نقطهاوج
Other Matches
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high زبان سطح بالا
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high ت
high عظیم
high واچرخه
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high value قیمتی
high value گران قیمت
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
on high در اسمان
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
on high در بالا
on high به اسمان
very high ارتفاع خیلی بالا
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high (1 9 to 36) بلند
high خیلی بزرگ
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high جای مرتفع
high خشمگینانه
high وافر گران گزاف
high زیاد
high متعال رشید
high بلند پایه
high عالی
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high مرتفع
high بلند
high فراز
high خشن متکبر
high متکبرانه
high بزرگ
high سخت گران
high بالا
high اندکی فاسد
high بوگرفته
high باصدای بلند
high تند زیاد باصدای زیر
high strung عصبانی
high strung بسیار حساس
high storage انباره بالا
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high contrast تغایر عالی
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high status بلندپایه
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high spirited متکبر
high spirited جسور
high strung کوک
high temperature دمای بالا
high tender مزایده
high speed سریع السیر
high time هنگام خوشی وعیش ونوش
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high contrast تغایر بالا
high time اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
high tension فشارقوی
high tension فشار قوی
high tender به مزایده گذاشتن
high toned دارای صدای زیر
high spin پر اسپین
high asia قسمت بلند و مرکزی امریکا
high beam نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
high beam نور بالای چراغ اتومبیل
high bids مزایده
high board سکوی شیرجه 3 متری
high boiling دیر جوش
high born اصیل
high born نجیب زاده
high bred اصیل
high bred باتربیت
high burst ترکش بالا
high spin پرچرخش
high angle تیر قائم
high spin چرخش زیاد
high aerial آنتن مرتفع
high airburst ترکش هوایی در ارتفاع زیاد ترکش بالای افسر تیر
high altitude از ارتفاع زیاد
high speed دنده سریع
high conductivity قابلیت هدایت زیاد
high colour خجالت
high colour سرخی
high cloud ابرهای مرتفع
high climb مسابقه اتومبیلرانی سربالایی
high altitude ارتفاع زیاد
high burst تیر زمانی بالا
high-pitched ارجمند
high life زندگی شیک و پر تجمل
high jinks جشن و بیا و برو
high jinks سروصدا و شادی
high jinks جست و خیز
high jinks جشن و پایکوبی
with a high hand امرانه
very high frequency فرکانس خیلی زیاد
to fly high بلندهمت بودن
to fly high بلندپروازی کردن
to be in a high feather سرخلق بودن
high pressure فشار زیاد
high life زندگی پر ریخت و پاش
high life نوعی رقص تند
high-pitched والا
high-pitched متعال
high-pitched زیر
high-class درجه یک
high-class مرغوب
high-class کهبد
high-class والا مقام
high-class از طبقات بالا
high-class بلندپایه
high wires سیم بندبازی
high wire سیم بندبازی
mean high water اب بالای میانگین
mean high water مد میانگین
mast high تمام افراشته
high watermark نشان بلندترین ترازاب
high watermark بالاترین نشان اب
high voltage ولتاژ بالا
extremely high فوق العاده زیاد
high volatility تغییر پذیری بالا
high velocity سرعت دهانهای زیاد
high velocity سرعت اولیه زیاد
high velocity با سرعت ابتدایی زیاد
high vacuum خلاء زیاد
high up in the air خیلی بالادر هوا
high toned باب روز
high wing بال بالا
high wrought پرکار
mast high پرچم افراشته
knee high بزانو رسیده
knee high تا زانو
it is high time to go وقت رفتن رسیده است
hole high توقف گوی در کنار سوراخ
high yield پربازده
high yield با بازده زیاد
high yield پر بازده
high wrought شدید
high wrought با استادی ساخته شده
high wrought صنعتی
high toned زیر عالی
high court of دیوانعالی تمیز
high priced گران بها
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
high grown بلند بالا
high grown بلند قد
high grown دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
high handed امرانه
high handed خودخواهانه
high handed مکارانه
high hat کلاه بلند
high hat متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high hat افاده کردن
high port حالت دست فنگ
high polymer بسپار بزرگ
high potential فشار قوی
high grade خیلی پیشرفته پرقدرت
high grade قوی
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high pressure قوی
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high precison دقت بالا
high precison دقت زیاد
high power تفنگ شکاری بزرگ
high gear دنده قوی خودرو
high gloss پر جلاء
high grade درجه اعلی
high grade عالی
high grade مرغوب
high polymer بسپار سنگین
high horse مغرور
high moral روحیه عالی
high money پول گران
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high minded مغرور
high minded بزرگ منش
high minded بامناعت
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high light نکات برجسته یا جالب
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high lights نکات مهم
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high limit حد نهایی
high moral روحیه قوی
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high horse پر افاده
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com