English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (11 milliseconds)
English Persian
high power تفنگ شکاری بزرگ
Search result with all words
d.c. high tension power transmission انتقال فشار قوی دی . سی .
high power modulation مدولاسیون سطح بالا
high power engine موتور با قدرت زیاد
high power engine موتورپر قدرت
high power loudspeaker بلندگوی پرقدرت
high power microscope میکروسکوپ پر قدرت
high power projector lamp لامپ پروژکتور پر قدرت
high power pulse پالس قوی
high power pulse generator مولد پالس پرقدرت
high power radio station ایستگاه رادیویی بزرگ
high power transformer ترانسفورماتور قدرت
high power transistor ترانزیستور قدرت
high tension power plant نیروگاه فشار قوی
Other Matches
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power حذف توان کامپیوتر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power توان از دست رفته
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power خاموش کردن یک وسیله
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power اقتدار و اختیار
power راندن
power دولت
power قوه
power توانایی
power شدت
power قدرت نیرو
power انرژی
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power saw اره ماشینی
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
will to power قدرت خواهی
useful power توان مفید
useful power قدرت مفید
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down قطع نیرو
power saw دستگاه اره
power down قطع برق خاموش کردن
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power up روشن کردن
power up برق
will-power تصمیم
will-power عزم راسخ
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
will-power اراده
will power <idiom> قدرت
outside power جریان خارجی
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
e. power نیروی اجرایی
e. power قوه مجریه
will-power قدرت اراده
power on روشن کردن
in power دارای اختیارات
power اقتدار سلطه نیروی برق
power برق
power توان نیرو
power قدرت
power زور
power قوه [ریاضی]
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power توان [ریاضی]
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
power برتری
in power صاحب مقام
power قدرت دیدذره بین
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power دستگاه برقی
power برقی
power درشت نمایی قدرت دوربین
power قوه یا توان
power توان
power نیرو
power زور بکاربردن
power توان برقی
power head سر موتور
power law قانون توانی
power jack جک
power house کارخانه برق
power factor ضریب توان
power installation تاسیسات جریان قوی
power hacksaw کمان اره
power hacksaw اره کمانهای
power function تابع قدرت
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
hoisting power نیروی صعودی
TV power button دکمهروشنکنندهتلوزیون
input power توان ورودی
power factor ضریب قدرت
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel سوخت
power function تابع توان
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function تابع توانی
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power level تراز توان
power pack دستگاه تنظیم برق
power pack جعبه تغذیه
power play نقشه تهاجمی
power play حمله دسته جمعی
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics سیاست زور
power politics سیاست جبر زور طلبی
power rammer زمین کوب مکانیکی
world power کشوربسیار قوی
power shovel ماشین خاک کش
power shovel بیل مکانیکی
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power output توان خروجی
power outege قطع برق
power outege قطع قدرت
power loss اتلاف توان
power loss تلف قدرت
power loss گمگشتگی قدرت
power mains شبکه جریان قوی
power mains شبکه نیرو
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power of production نیروی تولید
power of reservation حق اعتراض
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power endurance توان استقامت
power source منبع قدرت
man power نیروی مردانه
man power مشمولین نظام
man power نیروی انسانی
invested with power دارای اختیار
internal power مصرف داخلی
internal power توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
power press پرس
monopoly power قدرت انحصاری
more power to your elbow خدازور بازو بشما بدهد
more power to your elbow خدابشما توفیق بدهد
nuclear power نیروی هستهای
nuclear power انرژی هستهای
invested with power اختیار داده شده
judicial power قوه قضاییه
idle power توان کور
luminous power قوه درخشش
luminous power قوه روشنایی
low power توان کم
low power توان کوچک
limited power اختیارات محدود
lifting power نیروی خیزش
lifting power نیروی بالابری
legislative power قوه مقننه
labor power توان نیروی کار
knowledge is power دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
man power تعداداشخاص مورد استفاده
output power توان خروجی
interference power توان پارازیت
instantaneous power توان لحظهای
power cable کابل جریان قوی
horse power توان موتور
horse power قدرت اسب
power circuit مدار توان
power consumer مصرف برق
horse power اسب بخار
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
power consumption مصرف قدرت
power consumption مصرف برق
power dissipation اتلاف قدرت
power distribution پخش قدرت
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power cable کابل قدرت
power brake ترمز سروو
peak power بار خارجی بیشینه
input power قدرت ورودی
police power نیروی انتظامی
police power نیروی پلیس
increase of power افزایش قدرت
wattles power توان کور
police power دادگاه پلیس
power amplifier تقویت کننده قدرت
power approach تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
hydroelectric power نیروی برقابی
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
power blower دمنده برقی
power dive شیرجه
power spectrum طیف توانی
wattless power توان راکتیو یا غیرموثر
Power of distiction. قوه تشخیص
To have power and influence. تیغ برایی داشتن
power pack باتری [مهندسی برق یا الکترونیک]
power blackout خاموشی
power failure خاموشی
power cut خاموشی
power blackout قطع برق
power failure قطع برق
power cut قطع برق
power blackout رفتن برق
power-sharing روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
power worker فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
world power جهان نیرو
world power ابرنیرو
world power قدرت دنیوی
world power قدرت جهانی
power button دکمهروشن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com