English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
high power radio station ایستگاه رادیویی بزرگ
Other Matches
high frequency radio station ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
radio range station ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
power station نیروگاه
power station ایستگاه مولدنیرو
power station کارخانه برق
high frequency radio direction finding جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
nuclear power station نیروگاه هسته ای
power converter station پست تبدیل
nuclear power station نیروگاه هستهای
power converter station پست تبدیل قدرت
low voltage power station نیروگاه فشار ضعیف
atomic power station [plant] نیروگاه هسته ای
cross section of a hydroelectric power station قسمتعبورایستگاهقدرتانرژیآبی
high power تفنگ شکاری بزرگ
high power transistor ترانزیستور قدرت
high power transformer ترانسفورماتور قدرت
high power pulse پالس قوی
high power microscope میکروسکوپ پر قدرت
high power loudspeaker بلندگوی پرقدرت
high power engine موتورپر قدرت
high power modulation مدولاسیون سطح بالا
high power engine موتور با قدرت زیاد
high tension power plant نیروگاه فشار قوی
d.c. high tension power transmission انتقال فشار قوی دی . سی .
high power projector lamp لامپ پروژکتور پر قدرت
high power pulse generator مولد پالس پرقدرت
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
radio با بی سیم مخابره کردن
a radio رادیو
radio پیام رادیویی فرستادن
radio بی سیم
radio رادیویی
radio با رادیومخابره کردن
radio رادیو
radio procedures روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
radio telescope رادیوی نجومی
radio telescope رادیو تلسکوپ
radio telescope تلسکوپ رادیویی
radio telescope رادیوتلسکوپ
radio telescopes رادیوی نجومی
radio telescopes رادیو تلسکوپ
radio telescopes تلسکوپ رادیویی
radio telescopes رادیوتلسکوپ
radio prospecting کشف معادن با رادیو
radio range ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
radio astronomy اختر شناسی رادیویی
radio approach دستگاه تقرب رادیویی
radio altimeter ارتفاع سنج راداری یاتشعشعی
radio alimeter فرازیاب رادیویی
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radio active دارای تشعشع اتمی
radio active رادیواکتیو
radio relay رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio relay رادیو رله
radio receiver گیرنده رادیویی
radio approach دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
radio operator بی سیم چی
radio operator متصدی بی سیم
radio source چشمه اخترواره
auto radio گیرنده اتومبیل
auto radio رادیوی اتومبیل
radio-telephones رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones تلفن بی سیم
radio-telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone تلفن بی سیم
radio telephone تلفن بی سیم
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
radio source چشمه شبه اختری
radio frequency فرکانس رادیویی
radio frequency فرکانس بالا
radio navigation ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
radio navigation ناوبری رادیویی
radio match رویارویی رادیویی
radio link پیوند رادیویی
radio interference تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio interference پارازیت رادیویی
radio guard نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
radio guard نگهبان بی سیم
radio frequency قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
radio horizon افق رادیویی
radio telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio sonobuoy بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
radio silence سکوت رادیویی
radio sheck یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
radio sextant گیرنده امواج کیهانی
radio set دستگاه رادیو
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
radio sextant سکستانت رادیویی
radio frequencies فرکانسهای رادیویی
radio fix تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
radio fix تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
radio ferquency بسامد رادیویی
radio engineering مهندسی رادیو
radio star اختر رادیو
radio telegraphy تلگراف بیسیم
radio antenna آنتنرادیویی
radio section بخشرادیو
pirate radio خبرپراکنیغیرقانونی
radio-controlled وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
radio mast بخشرادیو
radio waves امواج رادیویی
radio wave موج رادیویی
radio wave امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio ulnar وابسته به زندبالاوزندپائین
radio tube لامپ رادیو
radio telephony تلفن بیسیم
wired radio پخش با سیم
radio engineering تکنیک رادیو
radio detection اکتشاف رادیویی
field radio بی سیم صحرایی
radio centeral مرکز بی سیم
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio beacon برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
field radio رادیوی قابل حمل صحرایی
radio control دستگاه کنترل بی سیم
radio control فرمان رادیویی
radio broadcasting پخش رادیویی
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
radio day یک روز کار بی سیم یارادیویی
radio carpal زندی مچی
directional radio رادیوی جهت دار
radio dicipline انضباط مکالمه بی سیم
radio dicipline انضباط رادیویی
radio detection در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
radio button دکمه رادیو
radio beacon بیکن رادیویی
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio beacon انتن بی سیم
radio carpal وابسته به زندبالاومچ
radio bearing زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
radio compass قطبنمای رادیویی
To turn off the lights. (T. V. ,radio). چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
radio metal locator فلزیاب رادیویی
To turn on the light(radio, T. V). چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
radio telephone transmitter فرستنده تلفن بیسیم
radio call sign معرف رادیویی
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
radio position finding روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
radio frequency interference تداخل فرکانس رادیویی
radio frequency choke چوک رادیو
radio frequency biasing بایاسینگ فرکانس بالا
radio frequency amplifier فزون ساز بسامد رادیویی
radio data link ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم
radio frequency transformer مبدل بسامد رادیویی
automobile radio equipment رادیوی اتومبیل
airborne radio relay سیستم رادیو رله هوابرد
radio direction finding جهت یابی بی سیم
radio direction finding پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
tuned radio frequency receiver رادیو با بسامد میزان شده
portable CD radio cassette recorder جایگاهCD
portable CD radio cassette recorder ضبطورادیو
personal radio cassette player رادیووضبطصوتشخصی
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
station مستقرکردن
station پست
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station محل ماموریت
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station پاسگاه
station محل
sub station پست فرعی
station استقرار یافتن
station پایگاه
station میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station یا مقصد استفاده میشود
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
station مقام مستقرکردن
station رتبه
on station رسیدن به هدف
station مرکز
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
way station ایستگاه رله مخابراتی
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
way station ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
on station روی هدف
station سکون پاتوق
on station اماده باش بالای هدف
on station پروازهواپیما بالای هدف
station جا درحال سکون
station وقفه
station جایگاه
station موقعیت اجتماعی وضع
station ایستگاه اتوبوس وغیره
station درپست معینی گذاردن
station ایستگاه
courier station مقرر پیک
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
homing station رادارهای کنترل هوایی
homing station رادارردیاب
action station محل جنگ
station master رئیس ایستگاه
holding station محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
action station وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
fiscal station تاسیسات سریال
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
aid station پست امدادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com