English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
high spin پرچرخش
high spin چرخش زیاد
high spin پر اسپین
Other Matches
spin spin coupling جفت شدن اسپین- اسپین
to spin something چیزی را تند چرخاندن
spin فشردن سرد اسپین
spin تنیدگی
spin اسپین
spin چرخش به سرعت
spin-off شرکت بخشهسازی شده
spin-off بخشهسازی
spin چرخیدن
spin فشردن فلز
spin ماهیگیری با وسایل چرخان
spin فرفره
spin چرخش
spin ریسیدن رشتن
spin تنیدن
spin چرخش توپ
spin فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
to spin out امتداد دادن مفصلا درست کردن
to spin out بسر بردن
off spin چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
spin-off برنامهی اشتقاقی
spin به درازاکشاندن چرخاندن
hot spin فشردن در حالت گرم
scratch spin چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
one toe spin چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
one heel spin چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
low spin کم اسپین
leg spin چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
to spin a yarn <idiom> [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
spin-dry باماشینخشککردن
change spin چرخیدن با تغییر پا
spin doctor متخصصروابطاجتماعی
sit spin چرخیدن روی یک اسکیت
spin bowler توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
spin casting پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
top spin چرخش فرفره مانند توپ بازی
upright spin چرخش ایستاده
electron spin اسپین الکترون
electron spin تنیدگی الکترون
spin wall دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
spin state حالت اسپین
spin paired اسپین زوج شده
spin-offs بخشهسازی
spin-offs شرکت بخشهسازی شده
spin-offs برنامهی اشتقاقی
spin dyeing زنگرزی پیش از ریسیدن
spin decoupling واشدن اسپین
spin coupling جفت شدن اسپین
to spin a wheel چرخی را تند چرخاندن
to spin yarns دروغ ساختن
to spin yarns صفحه گذاشتن
spin drier ماشینخشککن
to spin one's wheels <idiom> بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
to spin yarns داستان ساختن
spin angular momentum اندازه حرکت زاویهای اسپینی
spin angular momentum اندازه حرکت زاویهای اسپین
electron spin resonance رزونانس اسپین الکترون
spin casting reel قرقره چرخان ماهیگیری
spin casting rod چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spin lattice intraction بر هم کنش اسپین شبکه
spin orbit coupling جفت شدن اسپین- اوربیتال
spin paired complex کمپلکس اسپین زوج شده
teflon spin bar میله همزن تفلونی
lay back spin چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
jackson haines spin چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
electron spin resonance [ESR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
to spin laundry in the washing machine لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
high واچرخه
very high ارتفاع خیلی بالا
high اندکی فاسد
high بلند
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high سخت گران
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high بزرگ
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
high بالا
high عظیم
high بوگرفته
high value گران قیمت
high فراز
on high در اسمان
on high در بالا
on high به اسمان
high مرتفع
high عالی
high جای مرتفع
high بلند پایه
high متعال رشید
high زیاد
high وافر گران گزاف
high خشمگینانه
high خشن متکبر
high متکبرانه
high تند زیاد باصدای زیر
high باصدای بلند
high value قیمتی
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high زبان سطح بالا
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high خیلی بزرگ
high ت
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high (1 9 to 36) بلند
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high souled با جرات
high souled با همت
high speed سریع السیر
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high speed دنده سریع
high interest بهره سنگین
knee high تا زانو
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high land زمین کوهستانی
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high line پل رابط اصلی
high limit حد نهایی
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high jumper پرنده پرش ارتفاع
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high lights نکات مهم
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high light نکات برجسته یا جالب
high interest بهره گران
high impedance امپدانس بالا
high hurle مانع بلند
high tender مزایده
high tender به مزایده گذاشتن
high tension فشار قوی
high tension فشارقوی
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
high horse پر افاده
high horse مغرور
high time اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
high time هنگام خوشی وعیش ونوش
high temperature دمای بالا
high strung کوک
high spirited جسور
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high status بلندپایه
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high storage انباره بالا
high strung بسیار حساس
high strung عصبانی
high toned دارای صدای زیر
high minded بامناعت
high priced گران بها
high priced پر قیمت
high pressure فشار زیاد
high resolution وضوح بالا
high road شاهراه
high pressure قوی
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high precison دقت بالا
high road جاده عمده
high resistance پرمقاومت
high polymer بسپار بزرگ
high resistance پر مقاومت
high priced پر بها
high priest کشیش اعظم
high priest کاهن اعظم
high proof سنگین
high proof تند
high proof برنده
high ranking عالی رتبه
high relief نقوش برجسته
high relief نقش تمام برجسته
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high sea دریای ازاد
high polymer بسپار سنگین
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
high pass پاس بلند
high order رتبه بالا
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high moral روحیه قوی
high moral روحیه عالی
high money پول گران
high minded مغرور
high seasoned پرادویه
high seas دریاهای باز
high seas دریاهای ازاد
high seas ابهای برون مرزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com