Dictiornary-Farsi | his was granted | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی


Total search result: 30 (4 milliseconds)
English	Persian
his was granted	دعایش پذیرفته شد


Search result with all words

granted	اهداء
granted	بخشش
granted	عطا
granted	امتیاز اجازه واگذاری رسمی
granted	کمک هزینه تحصیلی
granted	دادن بخشیدن
granted	اعطا کردن
granted	تصدیق کردن
granted	مسلم گرفتن
granted	موافقت کردن
granted	کمک بلاعوض
granted	کمک دولتی اعانه
granted	بورس تحصیلی یا پژوهشی
granted	اجازه دادن
granted	واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
be granted a divorce by	طلاق گرفتن از
divorce granted at the a woman's request	طلاق خلع
god granted her wish	خدامرادش راداد
god granted her wish	خداحاجت اورابراورد
granted that ...........	فرض میکنیم که .......
his prayers was granted	دعایش مستجاب شد
that is taken for granted	بدیهی است
that is taken for granted	محتاج بدلیل نیست
to take for granted	مسلم دانستن
to take for granted	فرض مسلم گرفتن
He was granted a grade promotion.	یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
It must be granted that …	باید تصدیق کر د که …
take for granted <idiom>	تقلید از چیزی
the export of ... is granted the premium.	صدور ... جایزه دارد.
Partial phrase not found.