English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (6 milliseconds)
English Persian
hitch-hiking مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiking اتواستاپ زدن
Other Matches
hiking مبلغ رابالا بردن
hiking گردش
hiking پیاده روی
hiking گرفتن توپ درشروع تجمع
hiking راهپیمایی
hiking stick دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
hiking seat تهته اتکای خم شونده در قایق
hiking board تخته اتکای خم شونده در قایق
to hitch مجانی سوار شدن
to hitch اوتو استاپ زدن
to hitch سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
There is a hitch somewhere. یک جای کار گره خورده است
hitch and go نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
hitch up اسب را یراق کردن
hitch up خفت زدن به
hitch گرفتاری
hitch مانع محظور
hitch گیر
hitch تکان دادن
hitch هل دادن
hitch بستن
hitch انداختن
hitch بند
hitch اتصال
hitch اویختن
hitch خفت
hitch پیچ وخمیدگی
hitch نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitch کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch-hiked مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch pin سوزنگره
hitch-hikes اتواستاپ زدن
hitch-hiked اتواستاپ زدن
hitch-hikes مفتی سوار ماشین کسی شدن
last-minute hitch گیریی در لحظه آخر
towing hitch حالتاتواستاپزدن
hitch-hiker کسیکهدرسرجادهباانگشتشصتخودتقاضایماشینمیکند
There is a hitch in this project. این طرح یک جایش گیر دارد
cow hitch گروهگاوی
hitch-hike اتواستاپ زدن
hitch-hike مفتی سوار ماشین کسی شدن
timber hitch گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
half hitch نیم گره
half hitch گره نیم خفت
clove hitch نوعی گره
clove hitch گره دو خفت
clove hitch گره کشتی بان
clove hitch بند دو خفت
buntline hitch گره حلقه
blackwall hitch گره قلاب
half hitch نیم خفت
hitch kick شوت قیچی
hitch kick پرش طول با دو گام برداشتن درهوا و دست بالای سر
timber hitch گره تیر
swab hitch bend sheet
rolling hitch گره سه خفت
midshipman's hitch گره دانشجو
marlinespike hitch گره درفش
marline hitch گره ننوmarlin
hitch tie گره شستی
hitch tie گره اویزان
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
basket hitch tie گره اویزان دو خفتی
to hitch a lift [ride] from somebody سواری شدن [در خودروی کسی]
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com